آگاه نمىكند مگر رسولانى كه مورد رضايت او هستند).
بنا بر اين هيچگونه تضادى ميان آيات مورد بحث كه نفى علم غيب از پيامبران مىكند و آيات يا رواياتى كه آگاهى بعضى از غيوب را به پيامبران يا امامان (ع) نسبت مىدهد وجود ندارد.
آگاهى از اسرار غيب بالذات مخصوص خدا است و ديگران هر چه دارند بالعرض و از طريق تعليم الهى مىباشد و به همين دليل محدود به حدودى است كه او اراده مىكند «1».
بار ديگر در اين آيات به واقعيت بر خورد مىكنيم كه صاحبان زر و زور و دنياپرستان مادى كه همه چيز را از دريچه افكار خود به همان رنگ مادى مىبينند تمام احترام و شخصيت را در داشتن ثروت و مقام و موقعيتهايى هموزن اين دو مىپندارند، بنا بر اين تعجب نيست كه مؤمنان راستينى كه دستشان از مال و ثروت تهى بود در قاموس آنها به عنوان" اراذل" معرفى گردند و با چشم حقارت و پستى به آنها بنگرند.
اين منحصر به قوم نوح نبود كه مؤمنان مستضعف مخصوصا جوانان انقلابى را كه اطرافش را گرفته بودند تهى مغز و كوتاه فكر و بىسر و پا مىدانستند، تاريخ نشان مىدهد كه اين منطق در برابر پيامبران ديگر مخصوصا در مورد پيامبر اسلام (ص) و مؤمنان نخستين وجود داشته است.
هم اكنون نظير اين منطق را در عصر و زمان خود مىبينيم كه مستكبران فرعون صفت، با اتكاى به قدرت شيطانى خود مؤمنان راستين را متهم به تمام
(1) براى توضيح بيشتر به جلد پنجم تفسير نمونه صفحه 245 و جلد 7 صفحه 46 مراجعه فرمائيد.