خود باش، و ما به عقائد و مذهب خود عمل مىكنيم" (فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ).
درست همانند بيمار نادان و ابلهى كه از دست طبيب مسيحا نفسى فرار مىكند و سعى دارد از همه وسائل براى جدا ساختن خود از او كمك گيرد.
نخست مىگفتند: عقل و فكر ما گويى در محفظههايى قرار گرفته كه چيزى در آن وارد نمىشود! توجه داشته باشيد" اكنه" جمع" كنان" به معنى پوشش است، نه يك پوشش كه در حقيقت پوششهاى جهل و تعصب، پوشش لجاجت و عناد، پوشش تقليد كوركورانه و مانند آن قلبهاى آنها را فرا گرفته بود.
آنها مىگفتند: علاوه بر اين كه" عقل" ما چيزى درك نمىكند" گوش" ما هم سنگين است، و سخنان تو را نمىشنويم يعنى هم مركز اصلى از كار افتاده و هم ابزار و وسيلهها!.
از همه اينها گذشته گويى در ميان ما و تو پرده ضخيمى كشيده شده كه اگر گوش سالمى هم مىداشتيم صدايت به گوش ما نمىرسيد، پس چرا اين همه خود را خسته مىكنى، فرياد مىزنى، دل مىسوزانى، شب و روز تبليغ مىكنى، ما را به حال خود بگذار كه در اينجا كالاى تو مشترى ندارد! تو بر دين خود و ما هم بر آئين خود!! اين نهايت وقاحت و بى شرمى و نادانى است كه انسان با تمام وجودش اينچنين از حق گريزان باشد:
قابل توجه اينكه نمىگفتند: و بيننا و بينك حجاب (ميان ما و تو حجابى است) بلكه كلمه" من" را به آن مىافزودند و مىگفتند: وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ: تا تاكيد بيشترى را بيان كنند، زيرا با افزودن اين كلمه مفهوم جمله