تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 20 -صفحه : 507/ 490
نمايش فراداده

و از آنجا كه قوه خياليه او نيز بسيار قوى است، و در عين حال تابع قوه عقليه است، مى‏تواند صورتهاى محسوسه مناسبى به آن صور كليه كه از عقل فعال دريافت داشته، بدهد، و در لباسهاى حسى در افق ذهن خود ببيند! مثلا اگر آن حقايق كلى از قبيل معانى و احكام باشد به صورت الفاظى بسيار موزون، و در نهايت فصاحت و بلاغت از زبان شخصى در نهايت كمال بشنود! و چون قوه خياليه او تسلط كامل بر حس مشترك دارد مى‏تواند به اين صور جنبه حسى دهد و پيامبر آن شخص را با چشم ببيند و الفاظش را با گوش بشنود! نقد و بررسى البته اين بيان متكى بر مقدماتى است كه امروز بسيارى از آنها مردود شناخته شده، از جمله افلاك نه گانه بطلميوسى، و نفوس و عقولى كه متعلق به آنها است فعلا جزء اساطير محسوب مى‏شود چرا كه هيچ دليلى بر اثبات آنها در دست نيست و يا حتى دلائلى بر خلاف آن در دست داريم.

و از سوى ديگر اين فرضيه با آنچه از آيات قرآن به روشنى در باره وحى استفاده مى‏شود هماهنگ نيست، زيرا آيات قرآن با صراحت وحى را يك نوع ارتباط با خدا مى‏شمرد كه گاه از طريق الهام به قلب، و گاه به واسطه فرشته وحى و يا شنيدن امواج صوتى، صورت مى‏گيرد، و اعتقاد به اينكه اينها نتيجه فعاليت قوه خياليه و حس مشترك و مانند آن است بسيار بى‏پايه و ناهماهنگ با آيات قرآن است، و عيب مهم ديگر آن اين است كه پيامبر را هم رديف فلاسفه و نوابغ مى‏شمرد، با عقلى قويتر و روحى نيرومندتر، در حالى كه مى‏دانيم راه وحى از راه ادراكات عقليه جدا است، اين دسته از فلاسفه بى‏آنكه توجه داشته باشند به تخريب مبانى وحى و نبوت پرداخته‏اند" و چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند".

شرح بيشتر پيرامون اين موضوع در لابلاى بحثهاى آينده خواهد آمد.