تفسیر نمونه جلد 20
لطفا منتظر باشید ...
توضيح اينكه: آنها معتقد بودند كه روح انسانى داراى سه قوه است" حس مشترك" كه با آن صور محسوسات را ادراك مىكند، و" قوه خيال" كه با آن صورتهاى جزئيه ذهنى را درك مىنمايد و" قوه عقليه" كه با آن صور كليه را درك مىكند.اين از يك سو، از سوى ديگر، آنها اعتقاد به افلاك نه گانه بطلميوسى داشتند، و براى افلاك، نفس مجرد (همچون روح براى بدن ما) معتقد بودند، و مىافزودند: اين نفوس فلكى از موجودات مجردى بنام" عقول" الهام مىگيرند، و به اين ترتيب" نه عقل" مربوط به" افلاك نه گانه" قائل بودند.از سوى سوم، عقيده داشتند كه نفوس انسانى و ارواح آنها براى فعليت يافتن استعدادها و درك حقايق، بايد از وجود مجردى كه آن را" عقل فعال" مىناميدند كسب فيض كنند، كه نامش" عقل دهم" يا" عقل عاشر" بود، و نام" عقل فعال" را به اين مناسبت بر آن مىگذاردند كه سبب فعليت استعدادهاى عقول جزئيه بود.از سوى چهارم، معتقد بودند هر قدر روح انسان قويتر باشد ارتباط و اتصالش با عقل فعال كه منبع و خزانه معلومات است بيشتر خواهد بود، بنا بر اين يك روح قوى و كامل مىتواند در كوتاهترين مدت وسيعترين معلومات را به فرمان خدا از" عقل فعال" كسب كند.و همچنين هر اندازه قوه خيال قويتر باشد، بهتر مىتواند اين مفاهيم را در لباس صورتهاى حسى قرار دهد، و هر اندازه حس مشترك قويتر گردد انسان صور محسوسه خارجيه را بهتر درك مىكند.سپس از مجموع اين مقدمات چنين نتيجه مىگرفتند: روح پيامبر چون فوق العاده قوى است رابطه و اتصالش با عقل فعال بسيار زياد است، و به همين دليل مىتواند در اكثر اوقات معلومات را به صورت كلى از عقل فعال بگيرد.