ايشان با بيان پيامد روى آوردن مسلمانان صدر اسلام به اين خصلت اخلاقى ناپسند كه به درون مسلمانان و كارگزاران حكومت نبوى سرايت كرده و جامعه پيامبر را از مسير خود منحرف نموده اشاره كرده و مىفرمايند:
«اميرالمؤمنين عليه السلام در چنين دورانى بود كه به حكومت رسيد و لذاست كه در نهج البلاغه سخن از زهد و بى اعتنايى به دنيا دارد و غمگينانه بايد گفت كه حتى عدل علوى و زهد علوى هم نتوانست موج مخرّب دنياطلبى را در آن دوران مهار كند و در نهايت شد، آنچه شد.»(155)
معظم له در ادامه، اثرات رفاه زدگى و گرايش به دنيا را تهى شدن جامعه از ارزش ها و نهايتا سقوط آن دانسته و با اشاره به حوادث مهم پيش روى مىفرمايند:
«... آن وقت جامعه همين طور به تدريج از ارزش ها تهى دست مىشود و به نقطه اى مىرسد كه فقط يك پوسته ظاهرى باقى مىماند. ناگهان يكى امتحان بزرگ پيش مىآيد امتحان قيام اباعبدالله عليه السلام آن وقت اين جامعه در آن امتحان مردود مىشود.»(156)