پادشاهى پسر خود را در اختيار يك نفر مربى قرار داد و گفت: «اين پسر را همان گونه كه پسران خودت را پرورش مىدهى، تربيت كن.»
مربى با كمال احترام، دستور شاه را پذيرفت، و به تربيت پسر پرداخت، چند سال گذشت آن پسر به جايى نرسيد، ولى پسران خودش، رشد و ترقى كردند و به مقام عالى علمى نايل شدند.
پادشاه مربى را طلبيد و او زا سرزنش كرد و به او گفت: «بر خلاف پيمان رفتار كردى، پسرانت را خوب پروردى كه به مقام رسيدند، ولى پسر من به جايى نرسيد.»
مربى گفت: «بر پادشاه زمين مخفى نيست كه تربيت يكسان است، ولى خويهاى افراد گوناگون مىباشد.»