حکایت های گلستان سعدی به قلم روان

محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 183/ 178
نمايش فراداده

175. اعتدال در نيكى

چوپانى پدر خردمندى داشت. روزى به پدر گفت: «اى پدر دانا و خردمند! به من آن گونه كه از پيروان آزموده انتظار مىرود يك پند بياموز!»

پدر خردمند چوپان گفت: «به مردم نيكى كن، ولى به اندازه، نه به حدى كه طرف را لوس كند و مغرور و خيره سر نمايد.»


  • شبانى با پدر گفت اى خردمند بگفتا: نيك مردى كن نه چندان كه گردد خيره، گرگ تيزدندان

  • مرا تعليم ده پيرانه (443) يك چند كه گردد خيره، گرگ تيزدندان كه گردد خيره، گرگ تيزدندان