حکایت های گلستان سعدی به قلم روان

محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 183/ 58
نمايش فراداده

50. من آنم كه خود مىدانم

يكى از بزرگان را در مجلسى، بسيار ستودند و در وصف نيكيهاى او زياده روى كردند. او سر برداشت و گفت: «من آنم كه خود مىدانم.» (خودم را مىشناسم، ديگران از عيوب من بى خبرند.)


  • شخصم به چشم عالميان خوب منظر است طاووس را به نقش و نگارى كه هست خلق تحسين كنند و او خجل از پاى زشت خويش

  • وز خبث باطنم (163) سر خجلت فتاده پيش تحسين كنند و او خجل از پاى زشت خويش تحسين كنند و او خجل از پاى زشت خويش