هميشه هدف بزرگانى چون سعدى اين بود كه الفاظ را آيينه معنى قرار دهند و آن معنى را به عنوان نصيحت و اندرز، براى هدايت انسانها، به گوش آنان برساند، نه به عكس كه معنى را فداى لفظ كنند و را لفظ باز منهاى معنى، مردم را سرگرم نمايند.
هدف سعدى در كتابهايش، از جمله، نگارش گلستان، نصيحت و پيام و ارشاد انسانها است، چنانكه خود در آخر مقدمه گلستان گويد:
و مردم را تشويق و دعوت مىكند كه از بوى دل انگيز گلهاى كتاب گلستان، بهره جويند كه هميشه با نشاط و تازه است، و مانند گلهاى گياهان، زودگذر نيست. در همين رابطه مىگويد:
از ويژگيهاى گلستان سعدى اينكه: كاملا ابتكارى و دور از تقليد از اين و آن است. سعدى در اين مورد گويد: «در همه گلستان، بر خلاف عادت مؤلفان از اشعار پيشينيان، شعرى به عاريت گرفته نشد، و اشعار من با اشعار آنها آميخته نگرديد:»
يعنى: «جامه كهنه و پاره خود را درست گردانيدن و بر تن راست كردن، بهتر از آن است كه جامه نوى را به عاريت طلب نمود.»
به اين ترتيب غالب گفتار سعدى شادى آور، خوشبو و نمكين و تازه است.(34)
گرچه گلستان سعدى پس از هفتصد و پنجاه و هشت سال، هنوز طراوت و تازگى خود را حفظ كرده است، ولى بر همگان روشن است كه به خاطر سنگينى بيان آن عصر، براى توده مردم امروز قابل فهم نيست و جز خواص از آن بهره مند نمى شوند. بنابراين براى بهره مندى همه مردم، لازم آمد كه به قلم روان و همگانى نگارش يابد تا در دسترس و بهره گيرى همگان قرار گيرد.
بر همين اساس، پس از آنكه گزيده اى از «داستان مثنوى» مولانا جلال الدين را به قلم روان در سطح عموم نوشتم و در سطح وسيع انتشار يافت، بر اين فكر بودم كه حكايات «گلستان سعدى» را نيز به قلم روان بنويسم و تقديم نمايم. اشتغالات به من فرصت نمى داد تا اينكه ناشر محترم (انتشارات نبوى) پيشنهاد دادند و تاءكيداتشان موجب شد كه همت گمارم و به اين كار مثبت جامه عمل پوشم. خدا را شكر كه بر اين كار توفيقم داد.