نصرت و وفا در تمام محيط طنين انداز ميگردد؛ ولى اگر ورق برگردد، امنيت در خطر افتد و حملات دشمن موقعيت دستگاه انتظامى را تهديد نمايد، در چنين موقع، امين و خائن، مؤمن و منافق، راستگو و گزافگو، از هم جدا شده و شكاف عميقى در ميان افراد پديد ميآيد.
روزى كه اميرمؤمنان (پس از شورش مصريان كه منجر به قتل خليفه سوم گرديد) به خلافت انتخابى از طرف مسلمانان منصوب گرديد عموم مهاجر و انصار را با پيش آمدهاى ناگوار و امتحانهاى سخت و آزمايشهاى صعب، تهديد نمود و چنين فرمود:
«والذى بعثه بالحق لتبلبلنّ بلبلة و لتغربلنّ غربلة و لتساطنّ سوط القدر حتى يعود أسفلكم أعلا كم، و أعلاكم أسفلكم؛1
سوگند به آن كسى كه پيامبر را بهحق فرستاده، به راستى كه درهم آميخته ميشويد و در غربال امتحان از هم جدا ميگرديد و بر هم زده ميشويد، مانند برهم زدن كفگير آنچه را در ديگ طعام است در وقت غليان و جوشش، تا اينكه پستترين شما، به مقام بلندترين شما و بلندترين شما، به مقام پستترين شما بازگشت نمايد».
علل پيدايش اين حزب سرى و غير رسمى را در مدينه در تفسير آيههاى آينده خواهيد خواند، مهم اين است كه هدف آيات مورد بحث را روشن كنيم.
دقت در مفاد آيات به خوبى ميرساند كه اعضاى اين حزب از بيوجدانترين افراد بودند؛ زيرا در تمام مجامع دينى حضور بههم ميرساندند و در همه جا به ديانت و ايمان تظاهر مينمودند و به همين جهت در همه جريانهايى كه به نفع آنها تمام ميشد، بهره كافى از غنايم جنگى ميبردند و در نبردهايى شركت ميكردند كه پيروزى مسلمانان در آن نبرد قطعى بود و چندان نيازى به طى مسافت نداشت. در چنين موارد
1. نهج البلاغه، خ 16.