ترس و لرز، آنها را وادار ميكرد كه با داشتن همه گونه امكانات، از پيامبر اذن بگيرند تا مانند از كار افتادگان در جهاد شركت نكنند، چنانكه در آيه هشتادوششم بيان ميكند، ولى تقاعُد از جهاد و سرباز زدن از دفاع از حريم كشور اسلام، نشانه بيايمانى و بيمارى روحى است كه قرآن از آن در سوره محمد صلّى الله عليه وآله به «مرض» تعبير فرموده و در آيه هشتاد و نهم، اين مطلب را با جمله «وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ؛ مهر غفلت بر قلوب آنها زده شده»، يادآور شده است و مقصود اين است كه صفات زشت و ملكات ناستوده چنان روح و روان آنها را احاطه كرده كه ديگر روزنهاى براى نفوذ نور اسلام و هدايت باقى نگذاشته است.
گاهى ترس و لرز آنها به مرحلهاى ميرسد كه حتى از اينكه از پيامبر اجازهاى ظاهرى و صورى كسب نمايند ميترسند و با كمال پررويى، حتى بدون تراشيدن عذرى، گوشه خانه نشسته در انتظار سرنگون گشتن حكومت اسلامياند.
اين مطلب كاملاً از آيه 90 استفاده ميگردد؛ زيرا عربهاى باديهنشين با تراشيدن عذر صحيح و يا غير صحيح موفق به كسب اجازه در ترك جهاد گرديدند، ولى گروهى از منافقان كه به خدا و رسول او دروغ گفته بودند، حتى به اين مطلب نيز دست نزدند.
در كتابهاى فقهى و روايات، كسانى كه براى آنها شركت درجهاد مشروع و يا واجب نيست كاملاً بيان شده است. در اين سوره نيز در آيههاى 91 و 92 نام چند گروهى به ميان آمده است: افراد ضعيف كه توانايى مزاجى ندارند؛ بيماران؛ بى بضاعتان به شرط اينكه در غياب پيامبر، اخلاص ورزند و فساد ايجاد نكنند چنانكه جمله «إذا نَصَحُوا للّهِِ وَ رَسُولِهِ»، كاملاً بر اين مطلب دلالت ميكند. اينان از جهاد استثنا شدهاند ولى تعداد كسانى كه جهاد بر آنها مشروع يا لازم نيست بيش از اينهاست. از آنجا كه بيان تمام اين دستهها مورد لزوم نبوده فقط به ذكر گروههاى ياد شده اكتفا نموده است.