در سرزمین تبوک

جعفر سبحانی‏

نسخه متنی -صفحه : 293/ 241
نمايش فراداده

‌ است بهتر است يا آن‏كه آن را برلب سيلگاهى كه در حال ريختن است گذارده و با آن در آتش جهنم سقوط مي‏كند؟ خداوند ستمكار را هدايت نمي‏كند».

110. «لا يَزالُ بُنْيانُـهُمُ الَّذِ ى بَنَوْا رِ يبَةً فِى قُلُوبِـهِمْ إِلاّ أَنْ تَقَطَّـعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِـيمٌ حَكِـيمٌ؛

بنايى كه به وجود آورده‏اند مايه اضطراب و شك و ترديد قلوبشان‏است، مگر اين‏كه دل‏هاى آنها (به‏وسيله مرگ) پاره پاره شود. خداوند دانا و حكيم است».

سرگذشت مسجد ضرار

در شبه‏جزيره عربستان دو منطقه وسيع، مركز اهل كتاب بود: نخست مدينه و اطراف آن، كه يهوديان عربستان در آن‏جا تمركز داشتند؛ ديگرى نجران، كه مركز نصارا بود. مردى در مدينه به‏نام ابوعامر اطلاعات جامع و وسيعى درباره كتب عهدين (تورات و انجيل و...) داشت و به تمام معنا پيشواى روحانى و معنوى متنفذى بود و جلسات دينى اهل كتاب را اداره مي‏نمود و مطالبى از تورات و انجيل براى آنها نقل مي‏كرد و پيش از بعثت و هجرت پيامبر اسلام، نويد ظهور مي‏داد و علايم و نشانه‏هاى پيامبر اسلام را كه در اين دو كتاب آسمانى ذكر شده‏است براى مردم بازگو مي‏كرد.

دست تقدير، پيامبر را به مدينه كشانيد و جان‏بازي‏هاى بي‏دريغ اوس و خزرج باعث شد پيامبر در مدينه اقامت گزيند. در اين هنگام نفوذ و قدرت اسلام روز به‏روز در حال گسترش بود و در اين گيرودار، ابوعامر نيز ايمان آورد و به آيين اسلام گرويد، ولى ديگر آن عزت و عظمت و نفوذ كلمه قبلى را نداشت، به‏سان يك مرد مسلمان دانشمند از او احترام مي‏كردند. چيزى نگذشت كه جنگ بدر پيش آمد، سران قريش در اين نبرد سركوب شدند، پيروزى عجيبى نصيب مسلمانان گرديد، قدرت نظامى و سياسى اسلام سراسر عربستان را فراگرفت.

ابوعامر از اين‏كه قدرت فردى خود را از دست داده و فروغى در برابر مشعل فروزان اسلام ندارد، سخت ناراحت شد. آتش كينه توزى و حسد، كانون وجود او را فرا