و با فشار مختصرى و با تندبادى فرو ميريزد؛ يعنى قدرت منافقان و پايدارى اين مسجد در برابر قدرتهاى مادى و معنوى مسلمانان و عنايت پيوسته خداوند، مانند ساختمانى است كه بر لب چنين پرتگاهى ساخته شود كه ناگهان ساكنان آن و خود خانه در آتش دوزخ فرو ميريزند، چنانكه ميفرمايد: «فَانْهارَ بِهِ فِى نارِ جَـهَـنَّمَ».
آنگاه، براى مأيوس كردن پيامبر از ايمان منافقان در آيه 110 تذكر ميدهد كه وجود اين بنا، تا روز مرگ مايه ترديد قلوب آنان است و مقصود از بريده شدن قلوب در اين آيه، همان مرگ و جان دادن است.
جمله فوق مَثَل مشهورى است و در زبان عربى جملهاى به همين مضمون نيز هست كه ميگويد: «فَرِّقْ تَسُد». نتيجه هر دو جمله يكى است و آن اينكه حكومت بيگانه و تحميل اراده بريك ملت، براثر ايجاد دو دستگى است و تا دودستگى در ميان ملت رخ ندهد محال است چنگال استعمار، بند شود. شكى نيست در اثر تفرقه، نيروهاى معنوى و مادى در يك نقطه متمركز نميشوند. و كليه نيروها و نقشهها براثر نبودن هماهنگى و افزايش كارشكنى به هدر ميروند.
امير مقتدرى دوازده فرزند داشت و از تفرقه و اختلاف آنها پس از مرگ خود سخت ترسان بود. روزى از طريق پند به آنها گفت: بقاى ملك و قدرت در گرو يگانگى است و كوچكترين اختلاف كافى است كه هستى شما را بهدست فنا بسپارد. آنگاه دستور داد دوازده چوب را، كه يك شخص متعارف ميتواند هر كدام از آنها را روى زانوى خود بگذارد و بشكند، بياورند. او چوبها را دسته كرد و روى زانو گذارد، هر چه فشار داد، شكسته نشد. آن گاه آنها را از هم جدا كرد، هر يك را جداگانه دو نيم كرد و گفت: فرزندان من، بهواسطه اتحاد بود كه، اين چوبها در برابر فشار خارجى مقاومت كردند، ولى در اثر تفرقه از پاى درآمدند؛ يعنى حال شما نيز مانند همين چوبهاست.