در سرزمین تبوک

جعفر سبحانی‏

نسخه متنی -صفحه : 293/ 252
نمايش فراداده

‌ ابوطالب، از آيين عبدالمطلب روى مي‏گردانيد؟! پيامبر از اين طرف، آنها از آن طرف اصرار مي‏كردند تا اين‏كه ابوطالب گفت: من برآيين عبدالمطلب مي‏ميرم و از گفتن كلمه توحيد خوددارى كرد. پيامبر فرمود: من در حق عموى خود طلب آمرزش خواهم كرد تا آن جا كه نهى صريح از خداوند برسد. خداوند اين آيه را كه متضمن نهى از استغفار در حق مشركان است نازل فرمود، از آن پس از طلب آمرزش خوددارى فرمود.

به‏راستى اين روايت مصداق واضح تحريف حقايق است؛ زيرا در تاريخ اسلام دلايل قطعى به ايمان ابوطالب وجود دارد، سخنان و اشعار و فداكاري‏هاى او گواه روشن بر ايمان اوست. بنابراين، اين روايت كوچك‏ترين ارزشى در برابر آن‏همه دلايل روشن نخواهد داشت، ولى با وجود اين، در روايت اشكالاتى هست كه از نظرشما مي‏گذرانيم:

الف) راوى حديث سعيدبن مسيب، از دشمنان سرسخت اميرمؤمنان است. او روايت كرده پيامبر در حقّ پدر خود طلب مغفرت مي‏نمود؛ در حالى كه به همين روايت، اشكال گذشته نيز متوجه است و هرگز پدر پيامبر اسلام حساب جداگانه‏اى نداشته است، تا پيامبر پس از نهى الهى در حقّ او استغفار كند.

بسيارى از محدثان بزرگ عامه، مانند ترمذى و نسائى روايت ديگرى نيز دارند. مي‏گويند: على مردى را مشاهده كرد كه براى پدر مشرك خود طلب آمرزش مي‏كند، وى اعتراض كرد كه چرا براى پدر مشرك خود استغفار مي‏نمايي؟ او در پاسخ گفت كه: ابراهيم براى آزر مشرك، آمرزش مي‏طلبيد. وقتى على جريان را به پيامبر رساند آيه‏هاى مورد بحث نازل گرديد.

زينى دحلان در اسنى المطالب (ص 18) مي‏نويسد: روايت اخير شاهد ديگرى دارد. مي‏گويد: مسلمانان براى مشركان استغفار مي‏كردند تا اين‏كه آيه «و ما كانَ لِلنَّـبِى وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ» نازل گرديد. نتيجه آيه اين شد كه از استغفار برمشركان مرده، خوددارى كردند؛ ولى بر مشركان زنده آمرزش مي‏طلبيدند و مدرك آنها اين بود كه، ابراهيم در حال حيات پدر مشرك خود در حقّ او دعا مي‏نمود. در اين وقت اين آيه نازل گرديد. «وَما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِـيم...». با بودن اين