در سرزمین تبوک

جعفر سبحانی‏

نسخه متنی -صفحه : 293/ 253
نمايش فراداده

‌ روايات مختلف چگونه مفسران تنها به روايت نخستين اعتماد كرده‏اند و كوشيده‏اند كه كفر ابوطالب را ثابت كنند.

ب) از دو روايت اخير استفاده مي‏شود كه استغفار كنندگان براى تصحيح عمل خود، استغفار ابراهيم را شاهد مي‏آوردند و قرآن نيز استدلال آنها را ابطال مي‏كند به اين‏كه، وضع پدر ابراهيم، درست براى ابراهيم روشن نبود، هنوز پرده از روى عناد و لجاجت او برداشته نشده بود از اين رو ابراهيم پس از روشن شدن مطلب، كه آزر دشمن خداوند است، از دعا در حقّ او خوددارى نمود. اكنون اين پرسش پيش مي‏آيد كه چرا استغفار كنندگان استغفار پيامبر را در حق ابوطالب دستاويز قرار ندادند، در صورتى كه اين مطلب، شاهد زنده‏ترى بود. در اين هنگام بايد اين حقيقت را پذيرفت كه اصلاً طلب آمرزش پيامبر در حقّ ابوطالب، طلب مغفرت براى مؤمن بوده و هرگز از مقوله طلب آمرزش بر مشرك نبوده است و گرنه همين عمل براى مسلمانان مدرك مي‏شد و لازم بود قرآن به پاسخ آن بپردازد. در پايان يادآور مي‏شويم كه مقصود از آيه «وَما كانَ اللّهُ لِـيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذ هَداهُمْ؛ شأن خداوند نيست كه قومى را پس از هدايت گمراه كند» اين است كه بفهماند طرح دوستى با مشركان نوعى گمراهى است، هم‏اكنون بيدار باشيد كه از اين عمل خوددارى كنيد و بدين وسيله براى شما اتمام حجت مي‏شود چنان‏كه مي‏فرمايد: «حَتّى يُبَـيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ؛ تا آن‏چه را بايد بپرهيزند براى آنها بيان كند».

در آيه «أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمـواتِ» سلطنت و فرمانروايى مطلق را از آن خداوند مي‏داند و به‏جز او براى مؤمنان ولى و ياورى نمي‏داند و نتيجه اين مي‏شود كه بايد مؤمنان از دشمنان او (مشركان) بپرهيزند و جز او كسى ديگر را يار و ولى خود نگيرند و بدانند دوستى با رسول خدا و هواداران او از شُعَبِ ايمان به خدا و دوستى با خداست.