در سرزمین تبوک نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ابوطالب، از آيين عبدالمطلب روى ميگردانيد؟! پيامبر از اين طرف، آنها از آن طرف اصرار ميكردند تا اينكه ابوطالب گفت: من برآيين عبدالمطلب ميميرم و از گفتن كلمه توحيد خوددارى كرد. پيامبر فرمود: من در حق عموى خود طلب آمرزش خواهم كرد تا آن جا كه نهى صريح از خداوند برسد. خداوند اين آيه را كه متضمن نهى از استغفار در حق مشركان است نازل فرمود، از آن پس از طلب آمرزش خوددارى فرمود.بهراستى اين روايت مصداق واضح تحريف حقايق است؛ زيرا در تاريخ اسلام دلايل قطعى به ايمان ابوطالب وجود دارد، سخنان و اشعار و فداكاريهاى او گواه روشن بر ايمان اوست. بنابراين، اين روايت كوچكترين ارزشى در برابر آنهمه دلايل روشن نخواهد داشت، ولى با وجود اين، در روايت اشكالاتى هست كه از نظرشما ميگذرانيم:الف) راوى حديث سعيدبن مسيب، از دشمنان سرسخت اميرمؤمنان است. او روايت كرده پيامبر در حقّ پدر خود طلب مغفرت مينمود؛ در حالى كه به همين روايت، اشكال گذشته نيز متوجه است و هرگز پدر پيامبر اسلام حساب جداگانهاى نداشته است، تا پيامبر پس از نهى الهى در حقّ او استغفار كند.بسيارى از محدثان بزرگ عامه، مانند ترمذى و نسائى روايت ديگرى نيز دارند. ميگويند: على مردى را مشاهده كرد كه براى پدر مشرك خود طلب آمرزش ميكند، وى اعتراض كرد كه چرا براى پدر مشرك خود استغفار مينمايي؟ او در پاسخ گفت كه: ابراهيم براى آزر مشرك، آمرزش ميطلبيد. وقتى على جريان را به پيامبر رساند آيههاى مورد بحث نازل گرديد.زينى دحلان در اسنى المطالب (ص 18) مينويسد: روايت اخير شاهد ديگرى دارد. ميگويد: مسلمانان براى مشركان استغفار ميكردند تا اينكه آيه «و ما كانَ لِلنَّـبِى وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ» نازل گرديد. نتيجه آيه اين شد كه از استغفار برمشركان مرده، خوددارى كردند؛ ولى بر مشركان زنده آمرزش ميطلبيدند و مدرك آنها اين بود كه، ابراهيم در حال حيات پدر مشرك خود در حقّ او دعا مينمود. در اين وقت اين آيه نازل گرديد. «وَما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِـيم...». با بودن اين