قرآن از جهاتى موضوع مزبور را انتقاد ميفرمايد:الف) «زِيادَةٌ فِى الكُفْرِ؛افزايش كفر است».چرا «نسيء» افزودن كفر است؟ زيرا تشريع و حلالى را حرام و حرامى را حلال نمودن از آن خداست و اين جمله حاكى از آن است كه حرمت جنگ در چهار ماه، رنگ دينى داشته و دست به دست از حضرت اسماعيل به آنها رسيده بود، بنابراين تصرف در دستگاه تشريع و تبديل احكام خدا، منازعه با مقام ربوبى خداست. آنها علاوه بر اينكه با اساس توحيد مبارزه مينمودند در برابر سلطنت مطلقه خدا و نفوذ تشريع او اظهار مقاومت نموده و از پيش خود شريعتى ميساختند.قرآن معتقد است كه يهود و نصارا، دانشمندان دينى و راهبان خود را پروردگار خود اتخاذ نمودهاند، چنانكه فرموده: «اِتَّـخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَرُهْبانَـهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ» و ما در گذشته يادآور شديم كه عوام اهل كتاب هيچ گاه احبار و راهبها را نميپرستيدند، ولى از آنجا كه پيوسته سخنانشان را در حلال و حرام الهى كوركورانه ميپذيرفتند، از اين جهت ميفرمايد نصارا و يهود، به ربوبيت اين گروه معتقدند؛ زيرا اين گروه دستگاه تشريع و تحليل و تحريم را، كه از خصايص مقام ربوبى آفريدگار است، بهدست گردانندگان كليساها سپردهاند از اين جهت آنها را «رب خود» پنداشتهاند. همچنين جامعه عرب، هنگامى كه در دستگاه تشريع دست بردند و چيزى كه از خصايص آفريدگار جهان است، از آن خود پنداشتند، بدان سبب بر كفر خود، كفر ديگرى افزودند.ب) «يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا؛عمل اين گروه وسيله گمراهى گروه ديگرى كه اطلاعات دينى آنها اندك بود، ميگرديد».و واقعا تصور ميكردند كه ماههاى حرام جاى ثابتى ندارد و متصديان كعبه و يا