مردم باديهنشين، براثر نداشتن معلومات صحيح و تربيتهاى سازنده، نفوذ در آنها به سختى و كندى انجام ميگيرد. آنان گرچه از فطرت و سرشت دست نخورده بهره دارند، ولى دست كشيدن از عقايد موروثى كه با آن رشد و نمو كردهاند، بسيار كار مشكلى است. قرآن به اين حقيقت با جمله «أشَدَّ كُفْرا وَ نِفاقا؛ در كفر و نفاق سرسخت هستند»، اشاره ميكندو آنگاه آنان را افراد ناآگاه از قوانين و حدود الهى معرفى مينمايد، چنانكه ميفرمايد: «وَأَجْدَرُ أَنْ لايَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللّهُ». اين گروه آگاهى از قوانين الهى ندارند، اين گروه به خاطر داشتن كفر و نفاق و عدم آگاهى از واجبات و محرمات، زكات الهى را نوعى جريمه ميپندارند و پيوسته در انتظار حوادث بد عليه اسلام و مسلمانانند تا با سقوط و نابودى دولت اسلامى از پرداخت اين جريمه راحت گردند، چنانكه ميفرمايد: «وَمِنَ الأَعْرابِ مَنْ يَـتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً وَيَتَربَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ...».ولى در عين حال افراد باديهنشين آنچنان نيستند كه نفوذ در آنها ممكن نباشد، بلكه در پرتو عوامل صحيح و روشهاى مؤثر ميتوان در ايشان نفوذ كرد و غبار جهل و زنگ شرك را از قلوب آنان زدود، چنانكه در آيه 99 به اين مطلب اشاره شدهاست.اسلام با زندگى باديهنشينى و بيابانگردى، كه مايه محروميت از مزاياى دين و اجتماع انسان است، مخالفت و آن را نوعى رهبانيت تلقى نمودهاست.امير مؤمنان به گروه خوارج كه از اجتماع مسلمانان دورى جسته و بهسان