بحث ما فعلاً در مورد فلسفه جهاد اسلامى نيست؛ زيرا تجزيه و تحليل چنين موضوعى در خور كتابى است كه فعلاً از هدف ما بيرون است. هدف در اين بحث تشريح گوشهاى از فلسفه اين قطعنامه است كه بدون ريخته شدن قطره خونى، شبه جزيرة العرب را از لوث شرك پاك ساخت و سبب شد گروههاى مشرك دست از بتپرستى برداشته و به تدريج با آيين توحيد آشنا گردند.روشنترين وجه اين قطعنامه اين است كه بتپرستى، مبارزه با اساسيترين قانون و ايده تمام آيينهاى توحيدى است؛ مبارزه با ايدهاى كه موجوديت و اساس تمام شرايع آسمانى را تهديد ميكند. در اين صورت هيچ حكومت الهى نميتواند دست چنين حريفان را باز بگذارد و به آنان اجازه فعاليت بدهد و يا آنان را به رسميت بشناسد. اين تنها اسلام نيست كه گروهى را كه با اساس تشكيلات آن مخالفند، به رسميت