چرا مسلمانان شكست خوردند؟
معمولاً اقليتهاى مذهبى و سياسى در برابر هر اكثريتى نوعى اتّحاد و پيوستگى خاصّى از خود نشان ميدهند و نكته آن روشن است؛ زيرا بقا و ادامه زندگى و يا منافع خود را در وحدت و يگانگى تشخيص ميدهند. چه بسا اتّحاد يك اقليت، اكثريتى را به زانو در ميآورد. قرآن مجيد به اين حقيقت در آيهاى اشاره ميكند و ميفرمايد:«كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِـيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِـيرَةً؛1چه بسا گروه كمى، گروه زيادى را شكست داد».از اين جهت هرگز نبايد فريب كثرت جمعيت را خورد و احتياط را از دست داد. در اين نبرد، مسلمانان به كثرت خود باليدند و پيروزى بر دشمن را آسان تلقّى كردند، در صورتى كه نبايد بر كثرت تكيه كرد و اقليت را ناديده گرفت.پيامبر گرامى صلّى الله عليه وآله در بسيارى از غزوهها، قبلاً جاسوسهاى كار آزمودهاى را ميفرستاد تا از تعداد دشمن و تجهيزات آنها گزارشهايى بهدست آورد، ولى در اين جنگ براثر اصرار بعضى از مسلمانان اين كار انجام نگرفت؛ درحالى كه هوا، نيمه روشن بود سربازان اسلام وارد بيابان حنين شدند. دشمن از بياطلاعى آنان استفاده كرد و از مراكز و مخفى گاههاى خود، بيرون آمد و بر مسلمانان تاخت.در آيه مورد بحث، علّت ديگرى براى شكست مسلمانان بيان شده و آن اينكه مسلمانان فكر ميكردند علّت پيروزى آنان در برخى از نبردها، كثرت و فزونى تعدادشان بوده است و از اين مطلب غافل بودند كه مددهاى الهى بوده كه آنان را كمك ميكرد و در نتيجه بر دشمن چيره ميگرديدند. گواه روشن براين موضوع، شكست روز حنين بود كه با داشتن نيروى زياد، با چنين شكست عجيبى روبهرو شدند و هرگاه نيروى الهى آنها را يارى نميكرد احتمال موفقيّت آنها كم بود. هدف آيه اين است كه بشر متوجّه شود هيچگاه بينياز از خداوند نيست تا بدين ترتيب، پيوسته به ياد آن1. بقره(2) آيه 249.