بشر پرستى يا انحراف از جاده توحيد؟
31. «اِتَّـخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَرُهْبانَـهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ وَالمَسِـيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَما أُمِـرُوا إِلاّ لِـيَعْبُـدُوا إِلـهاً واحِـداً لا إِلـهَ إِلاّ هُـوَ سُبْحانَـهُ عَـمَّا يُـشْـرِكُـونَ؛(يهود)، احبار و راهبان را و (نصارا) مسيح فرزند مريم را، خداى گرفتند با اينكه آنها جز پرستيدن خداى يگانه دستورى نداشتند؛ خدايى كه جز او خدايى نيست و از آنچه شريك او ميپندارند منّزه است».آيه سيام و اين آيه درباره بشرپرستى گروه يهود و نصارا گفتگو ميكند. نتيجهاى كه از مجموع دو آيه بهدست ميآيد به قرار زير است:1. يهود، «عزير» و «احبار»1 و «راهبان» خود را، خدا اتخاذ نمودهاند؛2. مسيحيان معتقد به الوهيت مسيح گشته، و او را فرزند خدا (و گاهى خدا) دانستهاند؛3. برنامه تمام اهل كتاب از روزى كه پيامبرانى براى آنان فرستاده شد، اين بود كه خدا يكى و جز او خدايى نيست و از آنچه براى او شريك تصور مينمايند منزّه و مبرّاست.1. احبار جمع «حبر»، بهمعناى دانشمند است و غالبا در علماى يهود بهكار ميرود.