امروز روانكاوان ميكوشند در انسان روح اعتماد به نفس ايجاد كنند. اگر مقصود از آن اين است كه انسان خود را مستقل تصوّر كند و مددهاى الهى را از نظر دور بدارد، به يقين چنين طرز تفكّرى، با اصول توحيد سازگار نيست، زيرا از نظر توحيد، ذات انسان و قواى جسمانى و فكرى او از جانب خداوند است و خود چيزى را مالك نيست و هر چه را دارد از خدا دارد؛ ولى اگر مقصود اين است كه انسان در عين توجّه و استمداد از خدا، قواى خدا دادى را در راه پيروزى خود بر مشكلات بسيج سازد، بهطور مسلّم اعتماد به نفس به اين معنا نه تنها با اصول خداشناسى مخالف نيست، بلكه تحقّق بخشيدن به يك نوع توحيد در «فعل» است.
گفتگويى با مؤلّف المنار
مؤلّف المنار اصرار دارد كه ثابت كند، ياران پيامبر در جنگ حنين پا به فرار نگذاشتند و اگر در برابر سپاه دشمن متفّرق شدند و پشت به آنها كردند روى حمله ناگهانى بود كه از جانب دشمن صورت گرفت و غافلگيرشان نمود و مجبور ساخت تجمّع سربازى خود را از دست بدهند و اين، امرى طبيعى است، زيرا هنگامى كه انسان با يك بلاى ناگهانى روبهرو ميگردد، از جاى خود تكان ميخورد و به اين سو و آن سو متوجّه ميشود. وى در ادامه ميگويد: شاهد براين كه، پراكندگيشان براى فرار از جنگ نبوده اين است كه وقتى نداى عبّاس را شنيدند فورا جمع شدند و صفوف خود را تنظيم نمودند، آنگاه آياتى را كه در حقّ اصحاب پيامبر نازل گرديده مؤيّد گفتار خود قرار ميدهد.بى ترديد گفتار مزبور صحيح نيست؛ زيرا در خود آيه برفرار آنها گواهى روشن وجود دارد؛ چون قرآن ميفرمايد: