دولت اسلامى ناچار است از مال و جان گروهى كه در پناه آن بهسر ميبرند دفاع نمايد و ايجاد چنين امنيتى، بدون هزينه امكانپذير نيست. چون دولت با كمك مالى ميتواند با سرباز و پاسبان، حدود و مرزهاى كشور را از حملات بيگانگان حفظ نمايد و دست چپاولگران داخلى را از تاراج مال ملّت كوتاه سازد. از اين رو، ملت، چه مسلمان و چه غير مسلمان، بايد مالياتى به دولت بپردازند تا او از اين طريق قادر به جمع نيرو گردد. چيزى كه هست تفاوت در نحوه اداى ماليات است مسلمانان موظّف هستند صدى بيستِ منافع كسب خود را در اختيار پيامبر اسلام و يا حاكم عادل بگذارند و همچنين موظّفند مقدارى از وجوه مالى خود را تحت عنوان زكات و صدقات و... بپردازند. ولى «اهل كتاب» بايد طبق صلاحديد حاكم عادل اسلامى مقدارى از اموال خود را به عنوان «جزيه» به دولت اسلامى بپردازند و در نتيجه همه ملت به دولت اسلامى كمك نمودهاند.
چند نامه تاريخى درباره مصرف جزيه
يادآور شديم مالياتى كه كافران «ذمّي» ميپردازند همگى به جهت حفظ جان و مال آنان است. اكنون به عنوان نمونه چند نامه تاريخى را در اينجا ترجمه مينماييم تا روشن شود كه حتّى در آغاز اسلام پرداخت «جزيه» نيز براى همين عنوان بوده است:1. نامهاى كه يكى از سرداران اسلام در فتح يكى از كشورهاى مسيحينشين نوشت و در ذيل آن فلسفه اخذ جزيه را چنين بيان ميكند:«و ما منعنا كم فلنا الجزية، و إلاّ فلا ـ كتب سنة اثنتى عشرة فى صفر؛تا ما از شما حمايت مينماييم لازم است جزيه بپردازيدو هرگاه قدرت حفاظت شما از ما سلب گشت، در اين صورت هيچگونه الزامى به پرداخت آن نداريد. اين نامه در سال دوازدهم هجرى ماه صفر نگارش يافت».