هسته مركزى گروه منافق را مردم مدينه تشكيل ميدادند، با اينكه آنان در پرتو حكومت اسلام شخصيت مادى پيدا كرده و ثروتى بهدست آورده بودند، ولى از آنجا كه حقشناس نبودند و شخصيت معنوى نداشتند، به ياد اين نعمت بزرگ نميافتادند و خداوند در آيه هفتادوچهارم آنها را به اين نكته متوجه نموده و ميفرمايد: «وَما نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ».يكى از مظاهر علاقهمندى اسلام به بازگشت اين افراد اين است كه راه توبه را براى آنان باز گذارده است با اينكه سخنان كفرآميز گفته بودند، چنانكه جمله «وَلَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ» بيانگر آن است با وجود اين در آيه هفتادوچهارم به توبه دعوتشان نموده و پذيرفته شدن توبه آنها را اعلام ميدارد.
دشمن بيشخصيت
كسى كه به قول و عهد و ميثاق خود پاى بند نباشد، فاقد شخصيت اخلاقى است. ثبات و بقاى خود را در گرو دروغپردازى، پيمانشكنى و كلاهبردارى ميداند و اين خود نشانه زبونى و بيچارگى است كه از رقيب مقابل حساب برده و ميترسد و براى حفظ موقعيت خود به هر وسيله ممكن متشبث ميشود؛ با جعل اكاذيب و تحريف حقايق، با زير پا گذاردن هرگونه قول و پيمان، شخصيت موهومى براى خود ساخته و بدينوسيله از گزند و محاسبه رقيب، خود را محفوظ داشته است.قسمت اخير آيات فوق، حاكى از عدم شخصيت گروه منافق است. آنان در حضور پيامبر با خدا پيمان ميبندند كه هرگاه عطايى نصيب آنها شود؛ حقوق واجب را بدهند خداى مهربان از روى كرم به آنها تفضل ميفرمايد، ولى بههنگام امتحان، طريق نفاق و دوريى را پيش ميگيرند.مفسران ميگويند: اين آيات در حق ثعلبه نازل گرديده است كه از پيامبر خواست دعا نمايد تا خدا به او ثروت مرحمت فرمايد. پيامبر فرمود: «قليل تطيق شكره خير من كثير لا تطيق شكره؛ ثروت كمى كه بتوانى شكرانه آن را بهجا آورى بهتر از آن