و به حكم قانون «الإسلام يجبّ ما قبله؛ اسلام انسان را از گذشته قطع ميكند» پيوند آنان با شرك قطع شده و همگى در جرگه مسلمانان قرار ميگيرند.
6. «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِكِـينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتّى يَسْمَعَ كَلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذ لِكَ بِأَ نَّـهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ؛
اگر كسى از مشركان امان بخواهد به او امان بده، تا كلام خدا را بشنود سپس او را به مأمن و جايگاه خود برسان. (اجازه شنيدن سخن) براى اين است كه آنان، گروهى نادانند (شايد با شنيدن سخن خدا متوجه شوند)».
هر انسانى طبعا از عقيده خود دفاع ميكند و در طريق نشر و حفظ آن فداكارى نشان ميدهد؛ زيرا افكار انسان زاييده روح و نيروى فكرى اوست، همچنانكه فرزندان او مولود قواى جسمانى و فداكارى در راه آن نيز فطرى است. از طرف ديگر، مقدار علاقه انسان به معتقدات خود به اندازه زحمت و رنجى است كه در راه آنها متحمل گرديده است.
تجربه و آزمايش ثابت كرده است كه فداكارى انسان در حريم عقيده به مراتب بيش از فداكارى او در حفظ مال و مقام و يا تحصيل آن ميباشد و علاقه به مال و ثروت و جاه و مقام، هر چند در انسان روح حماسى و دفاعى ميآفريند، ولى هرگز قدرت آن به پايه انگيزههاى معنوى، مانند كسب آزادى و حفظ عقيده نيست؛ به عبارت ديگر،