كاغذ نامه اى را محضر مقدس «آقا حضرت رسول صلّى الله عليه وآله وسلّم» آوردند كه حضرت بر آن مُهر بزند.
حضرت كنار چاهى بودند، همينكه خواستند خاتم و مهر انگشتر را از انگشت مباركشان بيرون آورند، انگشتر از دستشان به چاه افتاد.
مردم وقتى اين ماجرا را ديدند متحير شدند كه حالا پيغمبر صلّى الله عليه وآله وسلّم چه خواهد كرد؟! يك وقت ديدند حضرت فرمود: به «آقا امير المؤمنين على عليه السلام» بگوئيد بيايد.
رفتند «آقا امير المؤمنين حضرت على عليه السلام» را صدا زدند و گفتند: يا على تشريف بياوريد كه «حضرت رسول صلّى الله عليه وآله وسلّم» با شما كار دارد.
«حضرت امير المؤمنين على عليه السلام» تشريف آوردند. «آقا رئيس اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم» فرمود: يا على خاتم و مُهر انگشترى من توى چاه افتاده، آن را بيرون آور، چون تو حلّال مشكلاتى.
«آقا امير المؤمنين على عليه السلام» نزديك چاه آمدند و فرمودند: «بسم اللّه الرحمن الرحيم، الحمد لله رب العالمين...» و «سوره حمد» را تلاوت فرمودند.
فى الحال و فورى آب چاه جوشيدن گرفت، كف چاه بالا آمد، «آقا حضرت على عليه السلام» انگشتر حضرت را از روى آب برداشتند و بوسيدند و به دست حضرت دادند(65).