سلسله داستان های آیه به آیه قرآن مجید

علی میرخلف زاده

نسخه متنی -صفحه : 113/ 52
نمايش فراداده

اسم اعظم


  • اسم اعظم گر كسى بشناسدش سرورى بر كل اشياء باشدش

  • سرورى بر كل اشياء باشدش سرورى بر كل اشياء باشدش

يكى از علماء مىفرمود:

يكى از بندگان خدا خدمت يكى از علماى بزرگ علم و عمل آمد، و گفت:

«آقا اسم اعظم خدا چيست؟»

آن عالم بزرگوار او را پيش خودش نگه داشت، تا اينكه در يك شب بسيار سرد آن مرد را صدا مىزند و مىفرمايد: همين اَلا ن به فلان جاى بيابان، كنار شهر برو، در آنجا چاهى است، يك مقدار آب بياور.

اين بنده خدا براه مىافتد و خود را به آن چاه مىرساند و مقدارى آب بر مىدارد و برمى گردد.

ناگهان شير درنده اى مقابلش ظاهر مىشود، دست پاى خود را گم مىكند، نگران و مضطرب، فرياد مىزند «بسم اللّه الرحمن الرحيم، يا اللّه...» به زمين مىافتد و غش مىكند.

وقتى كه به هوش مىآيد، مىبيند از شير خبرى نيست، خود را به منزل آن استاد صاحب نفس، و اهل معنى مىرساند.

آن مرد عالم از او مىپرسد: چرا اينقدر دير آمدى

جريان را براى استادش تعريف مىكند.

استاد مىفرمايد: همين كلمه اى را كه گفتى، خودش «اسم اعظم خدا» بود. «چون از صدق دل و در حال اضطرار بود.»

شرايطش بايد فراهم گردد تا به هدف اجابت برسد، شما هم در آن ترس و دلهره و اضطراب، دل از همه بريدى، سيم دلت را از همه قطع كردى و به خدا وصل كردى و گفتى «بسم اللّه الرحمن الرحيم، يا اللّه».

شرايط فراهم شد و دعايت مستجاب گرديد.(72)


  • اى خدا نام تو درمان و دوا اى خداوند زمين و آسمان اى خدا اى چاره بيچارگان داده اى هستى عدم را اى كريم خلق انسان كرده اى از نطفه اى روزى خلقان رسانى بيحساب كى ستايش مىتوان كردن ترا گر نويسند عارفان صدها كتاب من چسان گويم ترا مدح و ثنا وصف تو در مدح تو احسن بود كى توان آرد (حقيرت) كبريا وصف انعام تو و مدح ترا

  • بهر بيماران، طبيب است و شفا بهجت دل شادى آگه دلان اى انيس و مونس آوارگان نطفه آميز را كردى فهيم هم بفرمان تو خرم دانه اى گر گنه كارند يا اهل ثواب نعمتت را كى توان گفتن سزا كوته آيد وصفها اندر حساب مانده ام اندر ثنايت كبريا چون زبان در وصف تو الكن بود وصف انعام تو و مدح ترا وصف انعام تو و مدح ترا

(سيد رضا مؤيد)