«بايد آفرين گفتبر همت كسانى كه مردانه قدم در ميدان مرگ و خون نهادند و در راه رسيدن به مقصد اعلى از هيچ نهراسيدند. دنياى فريبا با اين همه آرايش كه بر چهره دارد كه «زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذهب و الفضة و الخيل المسومة و الانعام و الحرث ذلك متاع الحيوة الدنيا» نه تنها نتوانستسيماى كريه واقعى خود را از چشم حقيقتبين آنان پوشيده بدارد و حتى گوشه خاطرى از آنان را به خود مشغول سازد، بلكه بهشت مينو با آن همه زيبايى و جمال و تنعمات، آنان را قانع نتوانست كرد و شعيبوار همچنان ناله «لست اصبر او اراك» سردادند و نواى:
نواختند و آن قدر جد و جهد نمودند و در قرع باب محبوب (8) لجاجت ورزيدند تا شاهد مقصود در آغوش كشيدند و پاى افتخار بر فرق فرقدان ساييدند; سلام على ذكرهم و يا شوقاه الى مؤلف محترمه!
يكى از مردان پيشتاز اين راه مرحوم عارف بالله آيةالله حاج ميرزا جواد ملكى - قدسالله نفسه الزكيه - بود كه در اين ميدان گوى سبقت از همگنان ربود.
اين مرد بزرگ با اين كه در مقام عرفان مقامى بس والا دارد و از اعظم فقهاى «صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا لهواه و مطيعا لامر مولاه» به شمار است، اوايل عمر شريفش و دوران شباب را در نجف اشرف در مجلس درس اساتيد بزرگ حاضر، گذراند و آثارى از خود به جاى گذاشت». (9) حاج ميرزا عبدالله شالچى وى از جمله افرادى است كه از نزديك، بدون واسطه با مرحوم حاج ميرزا جواد آقا در ارتباط بوده و از انفاس قدسى و پاك ايشان رهتوشههايى برگرفته است. او در يادكرد استادش مىگويد: مرحوم استادم آيةالله ملكى اجتهاد فكرى و درونى داشت. از نظر برداشتهاى درونى قوى بود. ايشان دستورهايى در خوردن، خوابيدن و اعمال و رفتار ارائه مىدادند كه بسيار مؤثر بود و شخص را پاك و پيراسته كرده، به سوى الله رهنمون مىنمود.
اولين دستور ايشان اين بود كه انسان نبايد معصيت كند، گناه مانع سير انسان است و در خوراك نبايد آن قدر كوتاهى كند كه ضعف پيدا نمايد و نه آن مقدار افراط كه سنگين شده، حال عبادت نداشته باشد.
ايشان رابطه زيادى با شب خيزى و تهجد داشت. همچون طبيب ماهر روان و پزشك روح از حالات افراد جويا مىشد تا نكات لازم و مفيد براى شروع حركت و سير به سوى حق را به آنها ارائه كند.
هركس دستورهاى ايشان را عمل مىكرد نتيجه مىديد و كارشان به جايى مىرسيد كه خدمت ايشان از حالات روحى خود صحبت مىكردند.
و الان نيز مرقد ايشان (10) محل حوايج است. من هر وقتحاجتى داشته باشم بر سر قبر ايشان مىروم. (11)
(1). مطابق با 16/8/1347شمسى. (2). كيهان انديشه، ش 8، «مصاحبه با آيةالله حسنزاده آملى». (3). همان، ص 72 و 73. (4). نقباء البشر فى القرن الرابع عشر، ص 329. (5). آقا بزرگ تهرانى، الذريعه، ج 2، ص 47. (6). ملاعلى واعظ خيابانى (1282 - 1374 ه. ق) فرزند عبدالعظيم تبريزى خيابانى، از علما و مؤلفان پرتلاش شيعه در قرن چهاردهم هجرى است. وى در وسعت اطلاعات - بويژه در زمينه تاريخ و تراجم - كم نظير بود. خود در مقدمه كتاب علماء معاصرين، تصريح كرده است كه از عنفوان جوانى به تاريخ و تراجم علاقه شديدى داشته است. همچنين ذوق و شوق تاليف و خطابه وى را بر آن داشت تا پس از فراغت از دوره سطح به تاليف و تحقيق و خطابه و وعظ بپردازد. از اين رو در خيل مشهورترين واعظان تبريز قرار گرفت و معروف به «واعظ خيابانى» شد. آثار قلمى اين عالم سختكوش، بيش از پنجاه اثر مفيد و ماندگار است كه سرشار از نكات ادبى، علمى، تاريخى، رجالى، اعتقادى و دينى است. دو كتاب مهم و نفيس علماء معاصرين و وقايع الايام آن فرزانه گرامى مورد استفاده فراوان اهل فضل و دانش قرار مىگيرد و كتاب علماء معاصرين از كتابهاى منبع در زمينه احوال و آثار علماى شيعى قرن چهاردهم هجرى است. (7). آثار الحجه، ج1، ص26. (8). در زدن خانه محبوب. (9). رساله لقاءالله، مقدمه، ص ب و ج (با اندكى تلخيص). (10). در قبرستان شيخان قم. (11). از نوار صحبت ايشان در بين طلاب و فضلاى حوزه علميه قم.