هر گاه منطق وحى مربوط به نبوغ اين نوع افراد است، چرا پيامبران اصول، قوانين، معارف و علوم خود را به عالم ديگر نسبت مى دهند و از اين كه مربوط به خود آنها باشد به طور واضح خود دارى مى كنند و مى گويند:.
اِن اَتَّبِعُ اِى ما يُوحى اِلَىَّ؛(14).
من فقط از آن چه كه به من وحى مى شود پيروى مى كنم.
يا اين كه مى گويند:.
اِن هُوَ اِى وَحى يُوحى؛(15).
آن چه مى گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست.
اصولاً ما در جهان دو گروه (مصلح) داريم:.
گروهى كه تمام طرح ها و نقشه ها را معلول فكر خود و يا حزبى كه به وجود آورده اند مى دانند.
و گروه ديگرى كه طرح ها و نقشه هاى خود را از عالم غيب گرفته اند و مردم را به سوى خدا فرا مى خوانند و با ايجاد شوق به پاداش و بيم از كيفرهاى او، برنامه اصلاحى خود را طرح و اجرا مى نمايند. در اين صورت دليلى ندارد كه با اين تفاوت هر دو گروه را از شاخه يك درخت بدانيم و همه را زاييده نبوغ معرفى كنيم.
براى گروه نخست هدف و مقصد در مرحله اول، خود شخص است و اگر اين گروه داراى فضايل اخلاقى باشند، هدف و مقصد آن توسعه يافته و برنامه هاى اصلاحى آنان به نزديكان خانواده يا قبيله و هم وطن و هم نوع نيز مى رسد. اين گروه همه چيز جهان را براى خود و كسان و كشور و هم نوع خود مى خواهند. به كوه و دريا و زمين و آسمان و حتى به علم و اخلاق نيز از نظر احتياج و استفاده اى كه از آنها مى توانند بنمايند نظر مى كنند. حتى توجه به خدا و دعا را براى بهبود حال و توفيق در آمال و عواطف دنيايى خود انجام مى دهند و در حقيقت مى خواهند امور معنوى را در جهت تمنيات مادى خويش استخدام نمايند.
ولى گروه دوم كه پيامبران باشند مكتبى به عكس اين گروه دارند. اينها هدف و مقصد را خدا مى دانند و در سايه اين عقيده به اصلاح جامعه مى پردازند. دگرگونى و تحولى كه پيامبران در عالم افكار و آمال بشرى ايجاد كردند خيلى شبيه به انقلابى است كه كپرنيك در هيئت بطلميوس ايجاد كرد، و نظام نظريات دانشمندان را در مورد وضع نسبى زمين و خورشيد دگرگون ساخت. تا قبل از كپرنيك همه دانشمندان، زمين را مركز جهان و خورشيد و تمام دنيا را در حركت به دور آن مى دانستند؛ اما كپرنيك گفت: درست عكس اين است، ما مركز عالم نيستيم، بلكه زمين به دور خورشيد مى گردد. براى غير انبيا چه عامى و خودخواه، چه روشن فكر و غيرخواه، مركز و مقصد و اساس كوشش ها و كاوش ها نفس انسان يا نوع انسان است. همه چيز بايد در استخدام و استفاده او باشد، اما براى پيامبران مركز و مقصد خداست. و در سايه خداپرستى و اعتقاد و تدارك آخرت است كه جامعه بايد اصلاح و آباد شود.(16).