آقاى شيخ محمّد سمامى حائرى مىنويسند: مرحوم سيّد موسى سبط الشيخ براى حقير در نجف اشرف نقل نمودند شخصى جهت قرار گرفتن علم كيميا، متوسل به حضرت سيد الشهداء عليه السلام گرديد و سه سال پيوسته زيارت عاشورا معروفه و غير معروفه را در ساعت و جاى معين در حرم مطهر سيد الشهداء عليه السلام خواند پس از سه سال حضرت را در خواب مىبيند حضرت از او مىپرسند براى چه اين قدر توسل پيدا مىكنى و چه مىخواهى
عرض مىكند: علم كيمياء را طالبم، حضرت مىفرمايند: اين علم بدرد تونمى خورد، عرض مىكند: من طالب اين علم هستم. حضرت مىفرمايد: صبحها مرد نابينائى در كنار قبر حبيب بن مظاهر اسدى مىايستد او داراى اين علم است.
اين شخص از خواب بيدار شده فورا بطرف حرم حركت كرده و منتظر باز شدن حرم مىشود مىبيند اين آقا فقيرى است و مردم به او كمك مىكنند، پيش اورفته و خواسته خود را بيان مىكند و اوّل انكار، بعد از ماءيوس شدن از او به توسل خود ادامه مىدهد، در مرتبه دوّم حضرت در خواب مىفرمايند: خواسته تو پيش همان شخص است... بالاخره در مرتبه سوّم حضرت همان شخص را معرّفى مىنمايد و مىفرمايند ديگر مرا در خواب نخواهى ديد.
بعد از بيدار شدن و اصرار و پافشارى به آن شخص او را همراه خود مىبرد به مقبره ابن ابى فهد حلّى و چند نوع دارو به او مىدهد و دستورات لازم را داده و مىگويد من طالب علم كيمياى ولايت اهل بيت عليهم السلام هستم و احتياجى به اين داروها ندارم، آن شخص مىگويد براى مطلب بيشتر سه روزديگر مراجعه كن، روز سوم كه مراجعت مىكند متوجه مىشود آن شخص فوت نموده و تمام اثاث ولوازمش را از اطاق خارج كردند و دور ريخته اند.(59)