فاسده (و انصب الخوف بدنه) و در رنج انداخته باشد ترسيدن از حضرت، بدن او را در كسب اعمال صالحه. (و اسهر التّهجّد) و بيدار گردانيده باشد عبادت شب.
(عزار نومه) اندك خواب كردن او را، يعنى نگذاشته باشد از براى او هيچ خواب را. (و اظمأ الرّجاء) و تشنه ساخته باشد اميّدوارى ثواب.
(هواجر يومه) روزه داشتن نيمروزهاى غايت گرمى را.
اين كنايت است از كثرت صوم در اشدّ اوقات حرارت. و مخفى نيست كه لفظ «هواجر» كه مفعول به است اقامت ظرف است در مقام مظروف و در اين تقدير است كه: الصوم فى الايّام الهواجر. (و ظلف الزّهد) و منع كرده ترك دنيا.
(شهواته) مشتهيات و آرزوهاى او را. (و اوجف الذّكر بلسانه) و سبقت نمود و شتافته ذكر الهى به زبان او. (و قدّم الخوف لامانه) و پيش داشته ترس خدا را از براى امان خود از عقوبت گناه. (و تنكّب المخالج) و به يك سو شده از انديشههايى كه باز دارد او را.
(عن وضح السّبيل) از راه روشن هدايت ظفر. (و سلك اقصد المسالك) و سلوك كرده از راههايى كه اولى هستند به قصد كردن.
(الى النّهج المطلوب) به سوى راه راستى كه مطلوب است، يعنى راهى كه سلوك كردن در آن زودتر به منهج مطلوب توان رسيد كه آن ثواب مرغوب است. (و لم تفتله) و باز نداشته او را.