خود چنان شادىيى به خاطر نداريم، و خداوند دشمن او را نابود و او را بر سرزمين خود مسلط كرد و حكومت حبشه براى نجاشى استوار شد. و ما پيش او در بهترين حال بوديم تا آن گاه كه به مكه و حضور پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) برگشتيم. از عبد الله بن جعفر بن محمد (عليه السلام) روايت شده كه گفته است عمرو عاص نسبت به عموى ما جعفر بن ابى طالب در سرزمين حبشه در حضور نجاشى و بسيارى از رعيت او انواع كيد و مكر را معمول داشت و خداوند به لطف خويش آنها را از او برطرف فرمود. عمرو، جعفر را به قتل و دزدى و زناكارى متهم كرد. اما هيچيك از اين عيوب به او نمىچسبيد كه مردم حبشه پاكى و پاكيزگى و عبادت و پارسايى و چهره پيامبرى را در او مىديدند، و چون شمشير اتهام او از صفات پاكيزه جعفر كندى گرفت عمرو، زهرى فراهم ساخت و در خوراك جعفر آميخت و خداوند گربهيى را فرستاد كه آن ظرف غذا را در همان حال كه جعفر دست دراز كرده بود تا از آن بخورد باژگونه كرد و چون گربه اندكى از آن خورد همان دم مرد و حيله و مكر عمرو عاص براى جعفر روشن شد و پس از آن در خانه عمرو غذا نخورد. آرى پسر شتر كش و قصاب همواره دشمن خاندان ما بوده است.
داستان عمرو در جنگ صفين و اينكه براى محفوظ ماندن از حمله على (عليه السلام) خود را بر زمين افكند و عورت خود را برهنه و آشكار ساخت چنان معروف است كه هر كس در سيره و به خصوص درباره جنگ صفين كتابى نوشته آن را آورده است.
نصر بن مزاحم در كتاب صفين مىگويد: محمد بن اسحاق، از عبد الله بن- ابى عمرو و از عبد الرحمان بن حاطب نقل مىكرد كه عمرو بن عاص از دشمنان حارث بن نضر خثعمى بود كه از ياران على (عليه السلام) بود، و همه شجاعان و سواركاران