جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 3

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چون پيش نجاشى رفتند به آنان گفت: شما درباره عيسى بن مريم چه مى‏گوييد و چه اعتقادى داريد جعفر گفت: مى‏گوييم كه او بنده و فرستاده و روح خدا و كلمه الهى است كه آنرا به مريم عذراء كه از جهان دل كنده بود القا فرموده است.

در اين هنگام نجاشى دست به زمين برد و خراشه چوبى را برداشت و گفت: ميان عيسى بن مريم و آنچه جعفر گفت به اندازه اين خراشه چوب تفاوت نيست.

ام سلمه مى‏گويد: هنگامى كه جعفر آن سخن را گفت سرداران نجاشى همهمه كردند و نجاشى به آنان گفت: هر چند شما همهمه و هياهو كنيد آنگاه نجاشى به مسلمانان گفت: برويد كه شما در كشور من در كمال امن و آسايش خواهيد بود و سه بار گفت: هر كس شما را دشنام دهد زيان خواهد كرد.

دوست نمى‏دارم در قبال آزار رساندن به يكى از شما كوهى از طلا داشته باشم.

سپس گفت: هداياى آن دو نفر را كه براى من آورده‏اند به خودشان برگردانيد كه مرا نيازى به آن نيست. به خدا سوگند، خداوند آن‏گاه كه پادشاهى مرا به من برگرداند از من رشوه نگرفت و از گفتار مردم درباره من اطاعت نفرمود كه من اينك رشوه بگيرم و سخن مردم را در مورد ايشان اطاعت كنم.

ام سلمه مى‏گويد: آن دو مرد با زشتى و در حالى كه خواسته ايشان برآورده نشده بود از پيش نجاشى برگشتند و ما با بهترين حال و در بهترين جايگاه و همراه بهترين همسايه باقى مانديم. به خدا سوگند در همان حال بوديم كه مردى از حبشه براى ستيز با نجاشى و گرفتن پادشاهى از او قيام كرد و با لشكرى آنجا آمد.

گويد: نجاشى به مقابله او رفت و رود نيل ميان آن دو بود. ياران پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) گفتند: كدام مرد آماده است برود و از آوردگاه براى ما خبرى آورد زبير بن عوام كه از جوانترين مسلمانان بود گفت: من اين كار را انجام مى‏دهم. براى او مشگى را پر باد كردند و آنرا زير سينه‏اش قرار داديم و او شنا كنان از رود نيل گذشت و بر ساحل ديگر نيل رفت و در معركه حاضر شد. ما دعا مى‏كرديم تا خداوند نجاشى را بر دشمن خود پيروز و بر كشور خويش مسلط فرمايد، و ترس و اندوهى به آن بزرگى هرگز بر ما نرسيده بود كه اگر آن مرد بر نجاشى پيروز شود حق ما را آن چنان كه او مى‏شناخت نشناسد. در همان حال كه ما منتظر سرانجام كار بوديم ناگاه زبير در حالى كه جامه خويش را تكان مى‏داد ظاهر شد و مى‏گفت: هان مژده دهيد كه نجاشى پيروز شد و خداوند دشمن او را نابود ساخت. به خدا سوگند، براى‏

/ 422