اخبارى پراكنده از احوال معاويه - جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 3

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اخبارى پراكنده از احوال معاويه

گروه بسيارى از ياران [معتزلى‏] ما در مورد اصل دين معاويه طعنه زده‏اند و به فاسق بودن او بسنده نكرده‏اند و گفته‏اند كه او ملحد بوده و به نبوت اعتقاد نداشته است و مطالبى از ميان سخنان و گفتارهاى ياوه او نقل كرده‏اند كه دلالت بر اين موضوع دارد.

زبير بن بكار كه هرگز متهم به دشمنى با معاويه نيست و آن چنان كه از احوال او و انحراف و كناره‏گيرى او از فضايل على (عليه السلام) معلوم مى‏شود هيچ‏گونه نسبتى هم با عقايد شيعه ندارد در كتاب الموفقيات خود چنين آورده است: مطرف بن مغيرة بن شعبه مى‏گويد: من با پدرم پيش معاويه رفتم، پدرم همواره پيش او مى‏رفت و با او گفتگو مى‏كرد و پس از آنكه پيش من بازمى‏گشت از معاويه و عقل او سخن مى‏گفت و از آنچه از او مى‏ديد اظهار شيفتگى مى‏كرد. تا آنكه شبى آمد و از غذا خوردن خوددارى كرد. من او را اندوهگين ديدم، ساعتى منتظر ماندم و پنداشتم اندوه او براى كارى است كه ميان ما رخ داده بود. گفتم: چرا امشب تو را چنين اندوهگين مى‏بينيم گفت: پسر جان من از پيش كافرترين و پليدترين مردم برمى‏گردم پرسيدم موضوع چيست گفت: در حالى كه با معاويه خلوت كرده بودم به او گفتم: اى امير المومنين از تو عمرى گذشته است و اينك كه پير شده‏اى چه خوب است دادگرى كنى و كار خير انجام دهى و مناسب است به برادران خودت از بنى هاشم توجه كنى و با ديده محبت بنگرى و پيوند خويشاوندى ايشان را رعايت كنى كه به خدا سوگند امروز قدرتى در دست ايشان نيست كه از آن بيم داشته باشى وانگهى اين كارى است كه نام نيك و ثوابش براى تو باقى مى‏ماند. گفت: هيهات هيهات چه نام نيكى را اميد داشته باشم كه باقى بماند آن مرد تيمى [ابو بكر] به پادشاهى رسيد و با دادگرى و چنان كه بايد كرد حكومت كرد و همين كه نابود شد نام نيك او هم نابود شد.

فقط گاهى كسى مى‏گويد: ابو بكرى هم بود. سپس آن مرد خاندان عدى [عمر] پادشاه شد، سخت كوشش كرد و ده سال دامن بر كمر زد و همين كه نابود شد نام نيك او هم نابود شد، مگر اينكه گاهى كسى بگويد: عمرى هم بود. و حال آنكه در مورد پسر ابى كبشة [حضرت ختمى مرتبت‏] هر روز پنج بار بانگ زده مى‏شود:

/ 422