مروان بن حكم و نسب و اخبارش - جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 3

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مروان بن حكم و نسب و اخبارش

و ما اينك نسب او و مختصرى از كار وى و خليفه شدن و مرگش را به اختصار نقل مى‏كنيم: او مروان بن حكم بن ابى العاص بن اميه بن عبد شمس بن عبد مناف است.

مادرش آمنه دختر علقمة بن صفوان بن اميه كنانى است، كنيه وى ابو عبد الملك است و به روزگار رسالت پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در سال دوم هجرت متولد شده است و برخى سال جنگ خندق و برخى روز جنگ احد را زمان ولادت او دانسته‏اند و اقوال ديگرى هم گفته شده است. گروهى هم گفته‏اند: مروان در مكه يا طائف متولد شده است و تمام اين اقوال را ابو عمر بن عبد البر در كتاب الاستيعاب آورده است. ابو عمر مى‏گويد: از جمله كسانى كه تولد مروان را روز جنگ احد دانسته‏اند مالك بن انس است و به گفته او هنگامى كه رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) رحلت فرمود مروان حدود هشت سال داشته است. و گفته شده است. هنگامى كه پدرش به طائف تبعيد شد و او هم همراهش بود كودكى بود كه چيزى نمى‏فهميد و مروان پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) را نديده است. حكم پدر مروان را پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) از مدينه بيرون و به طائف تبعيد كرده بود و او همچنان مقيم طائف بود تا آنكه عثمان عهده‏دار حكومت شد و او را به مدينه برگرداند. حكم و پسرش به روزگار حكومت عثمان به مدينه آمدند. حكم در مدينه درگذشت. عثمان مروان را به دبيرى خود برگزيد و او را به خود پيوسته كرد و مروان تا هنگامى كه عثمان كشته شد بر او چيره بود.

حكم بن ابى العاص كه عموى عثمان بن عفان است از كسانى بود. كه پس از فتح مكه مسلمان شده است و براى جلب محبت دلهاى ايشان به آنان اموالى پرداخت گرديد. حكم به روزگار حكومت عثمان و چند ماه پيش از كشته شدن او مرد.

درباره سبب تبعيد رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) او را از مدينه اختلاف است. گفته شده است: او با حيله و مكر خود را جايى مخفى مى‏كرد و چيزهايى را كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) پوشيده با بزرگان اصحاب خويش در مورد مشركان قريش مى‏گفت يا درباره منافقان و ديگر كافران اظهار مى‏فرمود مى‏شنيد و آن را فاش مى‏ساخت و چون اين كار از او سر زد و ثابت شد كه چنان مى‏كند، تبعيدش فرمود.

/ 422