عبد الله بن عباس و مردانى از قريش در مجلس معاويه - جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 3

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صورت همين اخلاق من كه خوشايند تو است ترا ناخوش خواهد نمود.

معاويه گفت: اى ابا جعفر، ترا سوگند مى‏دهم كه بنشينى. خداوند لعنت كند آن كس را كه سوسمار سينه‏ات را از لانه‏اش بيرون كشيد. آنچه گفتى حضورت فرستاده خواهد شد و هر آرزويى داشته باشى پيش ما برآورده است و بر فرض كه منصب و مقام پسنديده‏ات هم نبود باز خلق و خوى و شكل و هيأت تو پيش ما براى تو دو شفيع [گرانقدر] است. وانگهى تو پسر ذوالجناحين و سرور بنى‏هاشمى.

عبد الله گفت: هرگز سرور بنى هاشم حسن و حسين هستند و در اين باره هيچ كس با آن دو ستيز ندارد.

معاويه گفت: اى ابا جعفر ترا سوگند مى‏دهم هر حاجتى دارى بگو كه هر چه باشد آنرا برمى‏آورم هر چند تمام ثروت خود را از دست بدهم. عبد الله گفت: در اين مجلس هرگز و برگشت.

معاويه بر او چشم دوخت و همچنان كه او مى‏رفت گفت: به خدا سوگند، گويى رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) است. راه رفتن و هيكل و خلق و خويش همان گونه است. آرى پرتوى از آن چراغ است و دوست مى‏دارم در قبال گرانبهاترين چيزى كه دارم او برادرم مى‏بود. سپس معاويه به عمرو عاص نگريست و گفت: اى ابا عبد الله خيال مى‏كنى چه چيزى او را از سخن گفتن با تو بازداشت. گفت: همان چيزى كه بر تو پوشيده نيست.

معاويه گفت: خيال مى‏كنم مى‏خواهى بگويى از پاسخ تو بيم كرد. هرگز به خدا سوگند كه او ترا كوچك و حقير شمرد و ترا شايسته سخن گفتن نديد. مگر نديدى كه روى به من كرد و خود را از حضور تو غافل نشان داد عمرو گفت: آيا مى‏خواهى پاسخى را كه برايش آماده كرده بودم بشنوى معاويه گفت: اى ابا عبد الله خود را باش كه اينك هنگام پاسخ آنچه در امروز گذشت نيست.

معاويه برخاست و مردم پراكنده شدند.

عبد الله بن عباس و مردانى از قريش در مجلس معاويه

همچنين مدائنى روايت مى‏كند كه يك بار كه عبد الله بن عباس پيش معاويه آمد.

معاويه به پسر خود يزيد و به زياد بن سميه و عتبة بن ابى سفيان و مروان بن حكم و عمرو بن- عاص و مغيرة بن شعبه و سعيد بن عاص و عبد الرحمان بن ام حكم گفت: مدتهاست كه‏

/ 422