از سخنان آن حضرت (عليه السلام) [در اين خطبه كه مشتمل بر پيشگويىهايى در مورد خونريزىها و فتنههاست و با اين عبارت «الحمد لله الاول قبل كل اول» (سپاس خداوندى را كه نخست پيش از همه نخستهاست) شروع مىشود، پس از توضيح عبارت كه بر مبناى كلام معتزله است. ضمن شرح جمله «گويى به گمراهى مىنگرم كه در شام بانگ برداشته و رايات خود را در نواحى كوفه به جنبش درآورده است» چنين گفته است]: اين سخن كنايه از عبد الملك بن مروان است و صفات و نشانههايى كه على (عليه السلام) بيان فرموده است در او بيش از ديگران بوده است. او هنگامى مدعى خلافت براى خود شد كه در شام قيام كرد و همين معنى بانگ برداشتن اوست و رايات خود را در اطراف كوفه به جنبش درآورد كه يك بار شخصا به عراق آمد و مصعب را كشت و سپس اميرانى چون برادر خود، بشر بن مروان را به حكومت كوفه گماشت و سرانجام حكومت كوفه را به حجاج بن يوسف ثقفى سپرد كه در آن هنگام شدت حكومت عبد الملك و پايكوبى او بود و كار به راستى دشوار شد و فتنههايى در جنگهاى با خوارج و عبد الرحمن بن اشعث بروز كرد. چون روزگار عبد الملك به سر آمد، نابود شد ولى رايات فتنههاى پيچيده و دشوار همچنان پا بر جاى بود نظير جنگهاى فرزندان عبد الملك با خاندان مهلب و جنگهاى آنان با زيد بن على بن- حسين (عليه السلام) و ديگر فتنههايى كه در كوفه به روزگار حكومت يوسف بن عمر و خالد قسرى و عمر بن هبيرة و اميران ديگر پديد آمد و چه ظلم و درماندگى و كشته- شدنها و غارت اموالها كه صورت گرفت.گفته شده است: اين سخن امير المومنين (عليه السلام) كنايه از معاويه و فتنههايى است كه به روزگار او پديد آمد و فتنههايى كه پس از او به دست يزيد و عبيد الله بن- زياد صورت گرفت و واقعه شهادت امام حسين (عليه السلام) پيش آمد، ولى همان سخن اول صحيحتر است، زيرا معاويه به روزگار امير المومنين (عليه السلام) در شام بانگ برداشته بود و مردم را به حكومت خود فراخوانده بود و حال آنكه سياق سخن دلالت بر آن دارد كه كسى در آينده بانگ برخواهد داشت و مگر نمىبينى كه مىفرمايد: «گويى به گمراهى مىنگرم كه در شام بانگ برداشته است».[سپس ضمن خطبه از ظهور دولت ديگرى وعده مىدهد كه كنايه از دولت