اما اينجا آنچه را كه از روايات استنباط مىشود كه على (عليه السلام) با اصحاب شورى درباره شمردن فضائل و خصائص خود كه با آنها از افراد شورى و ديگران متمايز بوده است تذكر داده است مىآوريم. مردم هم آنرا روايت كرده و سخن بسيار گفتهاند ولى آنچه از نظر ما صحيح است كه با آن همه مطالب طولانى نبوده است ولى پس از اينكه عبد الرحمان بن عوف و حاضران با عثمان بيعت كردند و على (عليه السلام) از بيعت خوددارى فرمود چنين گفت «همانا ما را حقى است كه اگر آنرا بدهند مىگيريم و اگر ندهند بر كپل شتران سوار مىشويم، هر چند اين شبروى به درازا كشد». با سخنان ديگرى كه اهل تاريخ و سيره آنرا نقل كردهاند و ما برخى از آنرا در مباحث گذشته آوردهايم. سپس به آنان فرمود: شما را به خدا سوگند مىدهم آيا ميان شما كسى غير از من هست كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) هنگام ايجاد عقد برادرى ميان مسلمانان، ميان او و خودش عقد برادرى بسته باشد گفتند: نه. فرمود: آيا ميان شما كسى جز من هست كه پيامبر براى او فرموده باشد: «هر كس من مولاى اويم اين مولاى اوست» گفتند: نه. فرمود: آيا ميان شما كسى جز من هست كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به او فرموده باشد: «منزلت تو نسبت به من چون منزلت هارون نسبت به موسى است جز اينكه پيامبرى پس از من نيست» گفتند: نه. فرمود: آيا كسى غير از من ميان شما هست كه براى ابلاغ سوره براءة [توبه] امين قرار گرفته باشد و پيامبر در مورد او فرموده باشد: اين سوره را كسى جز خودم يا مردى كه از خود من است نبايد ابلاغ كند گفتند: نه. فرمود: آيا نمىدانيد كه اصحاب پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مكرر در صحنههاى جنگ گريختند و من هرگز نگريختم. گفتند: