سخنى از على (عليه السلام) پيش از بيعت با عثمان - جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد 3

محمود مهدوی دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نه اينكه اصل آن فاسد و باطل بوده باشد و اين اعتقاد خالص اصحاب [معتزلى‏] ماست.

سخنى از على (عليه السلام) پيش از بيعت با عثمان

اما اينجا آنچه را كه از روايات استنباط مى‏شود كه على (عليه السلام) با اصحاب شورى درباره شمردن فضائل و خصائص خود كه با آنها از افراد شورى و ديگران متمايز بوده است تذكر داده است مى‏آوريم. مردم هم آنرا روايت كرده و سخن بسيار گفته‏اند ولى آنچه از نظر ما صحيح است كه با آن همه مطالب طولانى نبوده است ولى پس از اينكه عبد الرحمان بن عوف و حاضران با عثمان بيعت كردند و على (عليه السلام) از بيعت خوددارى فرمود چنين گفت «همانا ما را حقى است كه اگر آنرا بدهند مى‏گيريم و اگر ندهند بر كپل شتران سوار مى‏شويم، هر چند اين شبروى به درازا كشد». با سخنان ديگرى كه اهل تاريخ و سيره آنرا نقل كرده‏اند و ما برخى از آنرا در مباحث گذشته آورده‏ايم. سپس به آنان فرمود: شما را به خدا سوگند مى‏دهم آيا ميان شما كسى غير از من هست كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) هنگام ايجاد عقد برادرى ميان مسلمانان، ميان او و خودش عقد برادرى بسته باشد گفتند: نه. فرمود: آيا ميان شما كسى جز من هست كه پيامبر براى او فرموده باشد: «هر كس من مولاى اويم اين مولاى اوست» گفتند: نه. فرمود: آيا ميان شما كسى جز من هست كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به او فرموده باشد: «منزلت تو نسبت به من چون منزلت هارون نسبت به موسى است جز اينكه پيامبرى پس از من نيست» گفتند: نه. فرمود: آيا كسى غير از من ميان شما هست كه براى ابلاغ سوره براءة [توبه‏] امين قرار گرفته باشد و پيامبر در مورد او فرموده باشد: اين سوره را كسى جز خودم يا مردى كه از خود من است نبايد ابلاغ كند گفتند: نه. فرمود: آيا نمى‏دانيد كه اصحاب پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مكرر در صحنه‏هاى جنگ گريختند و من هرگز نگريختم. گفتند:

/ 422