از سخنان آن حضرت (عليه السلام) [در اين خطبه كه با عبارت «الحمد لله الناشر فى الخلق فضله و الباسط فيهم بالجود يده» (سپاس پروردگارى را كه فضل خود را ميان آفريدگان منتشر فرموده و دست بخشش خود را ميان آنان گشوده است) شروع مىشود، ابن ابى الحديد نخست لغات خطبه را توضيح داده و معنى كرده است و كنايات و استعارات آنرا روشن ساخته آن گاه دو مبحث اخلاقى را بررسى كرده است يكى در ستايش درنگ و نكوهش شتاب و ديگرى در ستايش كم گويى و نكوهش پرگويى، كه نكات بسيار جالب در آن گنجانيده است و روايات و سخنان حكيمانه و اشعار فراوان شاهد آورده است و برخى از خاموشان گويا را نام برده و معرفى كرده است.] سپس ابن ابى الحديد مىگويد: اين خطبه را امير المومنين در سومين جمعه خلافت خويش ايراد فرموده است و بسيارى از مطالب آن كنايه از وجود خود اوست و به آنان خبر داده است كه ايشان بزودى پس از اينكه بر نصرت او جمع خواهند شد و از او فرمانبردارى خواهند كرد او را از دست خواهند داد و از او جدا خواهند شد و همانگونه كه فرموده بود صورت گرفت و نقل شده است كه مردم عراق هرگز به اندازه ماهى كه على (عليه السلام) كشته شد بريارى او اجتماع نكردند و در اخبار آمده است كه امير المومنين پرچمى براى فرماندهى بر ده هزار تن براى پسرش حسن (عليه السلام) و پرچمى به فرماندهى همان شمار براى ابو ايوب انصارى بست و براى فلان و بهمان تا آنجا كه صد هزار شمشير براى او جمع شد و مقدمه لشكر را هم پيشاپيش خود گسيل فرمود و آهنگ شام كرد و همين هنگام ابن ملجم ملعون او را ضربت زد و كار او چنان شد كه شد و آن لشكرها همچون گله گوسپندى كه شبان خود را از دست داده باشند پراكنده شدند.