نخستين كس كه به روزگار على (عليه السلام) آشكارا غلو كرد عبد الله بن سبأ بود. روزى كه على (عليه السلام) خطبه مىخواند او برخاست و چند بار گفت: تو، تويى على فرمود: واى بر تو مگر من كيستم گفت: تو خدايى. على (عليه السلام) فرمان داد او و پيروانش را بگيرند.ابو العباس احمد بن عبيد اللّه، از عمار ثقفى، از على بن محمد بن سليمان نوفلى از قول پدرش و ديگر مشايخ خود نقل مىكند كه على (عليه السلام) مىگفته است: «در مورد من دو تن هلاك مىشوند، دوستدار مبالغه كننده كه مرا فراتر از جايگاه خودم قرار مىدهد و با چيزى كه در من نيست مرا مىستايد و دشمنى افترا زننده كه مرا به آنچه از آن بيزارم متهم مىسازد».ابو العباس مىگويد: اين موضوع تأويل حديثى است كه از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در مورد على (عليه السلام) نقل شده كه به او فرموده است: «همانا در تو مثلى از عيسى بن مريم (عليهما السلام) است، مسيحيان او را چنان دوست داشتند كه او را فراتر از منزلت خود قرار دادند.