جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

محمود مهدوی دامغانی

جلد 7 -صفحه : 407/ 214
نمايش فراداده

كه به سر منزل خود رسيده است. عالمى، راهبى را ديد، پرسيد: اى راهب دنيا را چگونه مى‏بينى گفت: بدنها را فرسوده و آرزوها را تجديد و رسيدن به آن را دور و مرگ را نزديك مى‏سازد. گفت: حال مردم اين جهان چون است گفت: هر كس بر آن دست مى‏يابد به رنج مى‏افتد و هر كس آن را از دست مى‏دهد، اندوهگين مى‏شود. پرسيد: بى نيازى از آن چگونه است گفت: با بريدن اميد از آن. گفت: در اين ميان كدام همنشين نكوتر و وفادارتر است گفت: كار شايسته. پرسيد: كدام زيان بخش‏تر است و درمانده‏تر گفت: نفس و هوس. پرسيد: راه بيرون شدن از اين گرفتارى چيست گفت: پيمودن راه حق و درست. پرسيد: آن راه را چگونه بپيمايم گفت: بايد جامه شهوتهاى ناپايدار را از تن برون آرى و براى سراى جاودانه كار كنى.

نامه (69)

از نامه‏هاى آن حضرت كه به حارث همدانى نوشته است در اين نامه كه چنين آغاز مى‏شود: «و تمسّك بحبل القرآن و استنصحه، و احلّ حلاله و حرّم حرامه»، «به ريسمان قرآن چنگ زن و از آن خواهان پند باش حلالش را حلال و حرامش را حرام بدان.»

حارث اعور و نسب او

ابن ابى الحديد چنين آورده است: نام و نسب حارث اعور، كه از ياران امير المؤمنين على (عليه السلام) است، حارث بن عبد الله بن كعب بن اسد بن نخلة بن حرث بن سبع بن صعب بن معاويه همدانى است. او از فقيهان و صاحب فتوا بوده است. از ملازمان على (عليه السلام) بوده و شيعيان اين شعر على (عليه السلام) را خطاب به او نقل كرده‏اند: «اى حارث همدانى هر كس بميرد مرا مى‏بيند، چه مؤمن باشد و چه منافق»، و اين از ابيات مشهورى‏