جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

محمود مهدوی دامغانی

جلد 7 -صفحه : 407/ 264
نمايش فراداده

بود قناعت كرد و از خداى خشنود بود.»

خبّاب بن الارت

نام و نسب او، خباب بن ارت بن جندلة بن سعد بن خزيمة بن كعب بن سعد بن زيد منات بن تميم است، كنيه او را ابو عبد الله و ابو محمد و ابو يحيى گفته‏اند. گروهى او را به اسيرى گرفتند و در مكه او را فروختند. مادرش هم از زنانى بود كه ختنه مى‏كردند.

خبّاب از فقراى برگزيده مسلمانان است. او بيمار هم بود. در دوره جاهلى هم بنده‏اى آهنگر بود كه شمشير مى‏ساخت. او از مسلمانان بسيار قديمى است و گفته شده است ششمين مسلمان است. در جنگ بدر و ديگر جنگها شركت كرد و از شمار شكنجه شدگان در راه خداوند است. عمر بن خطاب به روزگار خلافت خود از او پرسيد از مردم مكه چه كشيدى گفت: پشت مرا نگاه كن، عمر به پشت او نگريست و گفت: تا كنون پشت هيچ مردى را چنين نديده‏ام، خباب گفت: آرى، براى من آتشى مى‏افروختند و مرا با پشت بر آن مى‏افكندند و چربى و آب گوشتهاى پشت من آن را خاموش مى‏كرد.

بارى ديگر كه خباب پيش عمر آمد، عمر گفت: او را نزديك و نزديكتر بنشانيد.

سپس به او گفت: هيچ كس جز تو شايسته براى نشستن اين جا نيست، مگر عمار بن ياسر اگر بيايد. خباب ساكن كوفه شد و در همان شهر به سال سى و هفت و هم گفته شده است به سال سى و نهم پس از شركت در جنگهاى صفين و نهروان در التزام على (عليه السلام) درگذشت.

على (عليه السلام) بر پيكرش نماز گزارد و عمر او به هنگام مرگ هفتاد و سه سال بود و پشت كوفه به خاك سپرده شد.

پسرش عبد الله بن خباب را خوارج كشتند و على (عليه السلام) خون او را از ايشان مطالبه كرد و همين موضوع را بر ايشان حجت آورد، و اين موضوع را پيش از اين آورديم.