جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

محمود مهدوی دامغانی

جلد 7 -صفحه : 407/ 318
نمايش فراداده

فيها عبد الّا استجيب له، الا ان يكون عشارا، او عريفا، او شرطيا، او صاحب عرطبة- و هى الطنبور- او صاحب كوبة و هى الطبل.

و قد قيل ايضا: ان العرطبه الطبل، و الكوبة الطنبور. از نوف بكائى و گفته شده است بكالى با لام كه صحيح‏تر است روايت شده كه گفته است: امير المؤمنين على (عليه السلام) را شبى ديدم كه از بستر خود بيرون آمد و به ستارگان نگريست و فرمود: اى نوف، آيا خفته‏اى يا بيدار گفتم: اى امير المؤمنين بيدارم. فرمود: خوشا بر آنان كه در دنيا زاهدان‏اند و به آخرت دل بستگان، آنان مردمى‏اند كه زمين را گستردنى خود و خاك را بستر خويش گرفته‏اند و آب را به جاى عطر و بوى خوش، قرآن را جامه زيرين و دعا را جامه برونى خود قرار داده‏اند. آنان به روش مسيح (عليه السلام) دنيا را دور انداخته‏اند. اى نوف، داود (عليه السلام) در چنين ساعتى از شب بر مى‏خاست، و فرمود: اين ساعتى است كه هيچ بنده‏اى در آن دعا نمى‏كند مگر اينكه از او پذيرفته مى‏شود جز آنكه باج گيرنده يا گزارشگر كار مردمان به حاكم يا خدمتگزار داروغه باشد يا طنبور نواز و طبل كوب باشد.

و گفته شده است «عرطبه» به معنى طبل و «كوبه» به معنى طنبور است.

مؤلف صحاح گفته است نوف بكالى يار على (عليه السلام) بوده است.

ثعلب گفته است: نوف منسوب به قبيله‏اى به نام بكاله است ولى نگفته است از كدام منطقه اعراب است و ظاهر مطلب اين است كه از يمن بوده است. بكيل نام شاخه‏اى از قبيله همدان است و كميت هم در شعر خود به اين قبيله اشاره دارد و گفته است: «قبيله بكيل و ارحب در آن مورد شركت داشتند.» ابن ابى الحديد سپس چند لغت را معنى كرده و شرح داده است.

حكمت (102)

انّ الله تعالى افترض عليكم فرائض فلا تضيّعوها، و حدّ لكم حدودا فلا تعتدوها، و نهاكم عن‏