جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

محمود مهدوی دامغانی

جلد 7 -صفحه : 407/ 71
نمايش فراداده

نامه (44)

از نامه آن حضرت است به زياد بن ابيه، به على (عليه السلام) خبر رسيده بود كه معاويه براى زياد نامه نوشته است و مى‏خواهد او را فريب دهد و به خود ملحق سازد او را برادر خود بداند. در اين نامه كه چنين آغاز مى‏شود: «و قد عرفت أنّ معاوية كتب اليك يستزلّ لبك و يستفلّ غربك»، «چنين دانسته‏ام كه معاويه براى تو نامه نوشته است تا خرد تو را بلغزاند و تصميم و عزم ترا سست كند.»، ابن ابى الحديد پس از شرح لغات و اصطلاحات و نشان دادن مواردى كه از قرآن متأثر است و استناد به برخى از احاديث، مبحث مفصلى در باره نسبت زياد بن ابيه و برخى از اخبار و نامه‏هاى او ايراد كرده است كه موضوعات تاريخى و اجتماعى آن ترجمه مى‏شود.

نسبت زياد بن ابيه و پاره‏اى از اخبار او و نامه‏هايش

زياد، پسر عبيد است و برخى از مردم عبيد را عبيد بن فلان گفته‏اند و او را به قبيله ثقيف نسبت داده‏اند ولى بيشتر مردم معتقدند كه عبيد برده بوده است و همچنان تا روزگار زياد زنده بوده و سر انجام زياد او را خريده و آزاد كرده است و ما به زودى آنچه را در اين باره آمده است، خواهيم نوشت.

اينكه زياد را به غير پدرش نسبت داده‏اند به دو سبب است، يكى گمنامى پدرش و ديگر ادعاى ملحق شدن او به ابو سفيان. گاهى به او زياد بن سميه مى‏گفته‏اند و سميه نام مادر اوست كه كنيزى از كنيزكان حارث بن كلدة بن عمرو بن علاج ثقفى، طبيب عرب بوده است و همسر عبيد. گاهى هم به او زياد بن ابيه و گاه زياد بن امه مى‏گفته‏اند. و چون معاويه او را به خود ملحق ساخت، بيشتر مردم به او زياد بن ابى سفيان مى‏گفتند كه مردم پيرو و همراه پادشاهان هستند زيرا بيم و اميد از آنان مى‏رود، و پيروى مردم از دين در قبال پيروى ايشان از پادشاهان همچون قطره‏اى در قبال اقيانوس است، ولى آنچه كه پيش از پيوستن او به ابو سفيان به او گفته مى‏شد زياد بن عبيد بود و در اين هيچ كس شك نكرده است.