صفحهى 193
كند يك ركعت را با طهارت هر چند به قدر تحصيل سائر شرايط وسعت نباشد. بلكه احوط قضاء است اگر پيش از طلوع يا غروب آفتاب پاك شود مطلقاً. و تحقق ركعت به تماميت ذكر سجدهى اخيره است بنا بر اقوى نه رفع رأس. و هر گاه يك ركعت از آخر وقت را درك كند با تيمم، كفايت در وجوب نمىكند مگر آن كه وظيفهى او تيمم باشد با قطع نظر از ضيق وقت، لكن احوط اتيان آن است با تيمم مطلقاً.
هر گاه ضعيفه [زن] پيش از دخول وقت، شرائط نماز را تحصيل كرده بود و بعد از دخول وقت، حائض شد كفايت مىكند بنا بر اقوى در وجوب قضاء، گذشتن مقدار اداء اقل واجب از نماز هر چند به قدر تحصيل شرائط بر تقدير عدم حصول آنها، وقت نداشته باشد. پس اعتبار گذشتن به قدر تحصيل شرائط در صورت عدم حصول آنها است نه مطلقاً.
هر گاه به گمان تنگى وقت از ادراك يك ركعت، ترك كرد نماز را بعد معلوم شد وقت وسعت داشته واجب است قضاء كند.
هر گاه شك كرد در وسعت وقت و عدم آن، واجب است مبادرت كند به نماز.
هر گاه در اول وقت بداند كه حائض مىشود واجب است مبادرت به اداء بلكه اگر شك داشته باشد در وسعت وقت پيش از مفاجات حيض، واجب است نيز مبادرت. و اگر ترك كرد واجب است قضاء مگر آن كه معلوم شود عدم سعهى آن.
اگر پاك شد از حيض و وقت دارد به قدر يك نماز، دوم را بكند. و اگر به قدر نماز اول و يك ركعت از دوم دارد، هر دو را بكند.
هر گاه پاك شود در وقت عشائين و به قدر چهار ركعت وقت داشته باشد، معيّن است عشاء. و اگر مسافر باشد واجب است هر دو را بكند هر چند در مواطن تخيير باشد. پس نمىتواند اختيار تمام بكند و اقتصار كند بر عشاء.
هر گاه به اعتقاد وسعت، مقدم داشت نماز اول را، بعد معلوم شد كه وسعت نداشته و معين بوده است كه نماز دوم را بكند قضاء كند و نمازى كه كرده باطل است. و هر گاه به اعتقاد ضيق، مقدم داشت دوم را بعد معلوم شد سعهى وقت براى هر دو نمازى كه كرده [بوده،] صحيح است و واجب است آن را قضاء