صفحهى 228
مگر آن كه بترسد اين كه چيزى از او كنده شود كه اكتفاء مىكند در اين صورت به ريختن آب بر او.
آن كه آب غسل به مقدار شش مشك باشد.
بعد از فراغ از غسل، بدن او را خشك كند به جامهى پاكى.
آن كه پيش از غسل اول و دوم، او را وضوء دهند مثل وضوء نماز. علاوه، شستن دستهاى او تا نصف ذراع.
در هر يك از اغسال هر يك از اعضاء ثلاثه را سه دفعه بشويند.
اين كه اگر غاسل او را كفن مىكند پاهاى خود را تا زانوها بشويد.
اين كه غسل دهنده در حال غسل، مشغول به ذكر خدا و استغفار باشد. و بهتر اين است كه مكرر بگويد: «رَبِّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ. يا بگويد: اللَّهُمَّ هذا بَدَنُ عَبْدِكَ الْمُؤمنِ وَ قَدْ أَخْرَجْتَ رُوْحَهُ مِنْ بَدَنِه وَ فَرَّقْتَ بَيْنَهُما، فَعَفْوَكَ عَفْوَكَ». خصوصاً در وقت گردانيدن ميت را، به جهت شستن.
اين كه اگر در بدن ميت، عيبى ببيند آن را به پوشاند و به كسى خبر ندهد.
و آن نيز چند چيز است: (اول) نشانيدن ميت را در حال غسل. (دوم) قرار دادن غاسل، او را، ميان دو پاى خود. (سوم) تراشيدن سر او يا موى پشت زهار او. (چهارم) كندن موى زير بغل او. (پنجم) گرفتن شارب او. (ششم) گرفتن ناخن او هر چند بلند باشد، بلكه احوط در آن و در سه تاى قبل، ترك است. (هفتم) شانه كردن موى او. (هشتم») تخليل كردن ناخن او. (نهم) غسل دادن به آبى كه گرم شده به آتش بلكه به مطلق آب گرم، مگر در حال اضطرار. (دهم) گام زدن بر روى ميت در حال غسل. (يازدهم) ريختن آب غسل او را به بيت الخلاء، بلكه در بالوعه نيز چنين است. و مستحب است كه حفيرهاى براى آن به خصوص حفر كنند، چنانچه گذشت. (دوازدهم) دست ماليدن بر شكم ميت، هر گاه حامله باشد.
هر گاه ساقط شد از بدن ميت چيزى مثل پوست يا موى يا ناخن يا دندان، آن را در كفن او گذارند و با او دفن نمايند. بلكه استفاده مىشود از بعضى از اخبار، استحباب حفظ كردن دندانى كه در حال حيات از آدمى ساقط شده، براى آن كه با او دفن شود