تقليد از رجال گمراه، بر طريق غير دين خدا گام مىگذارند.
«فلو أنّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم يخف على المرتادين» اگر چنانچه باطل ممزوج با حق نمىشد بر طالبين حقيقت، باطل آشكار مىشد.
«و لو أنّ الحقّ خلص من لبس الباطل، انقطعت عنه ألسن المعاندين» و اگر چنانچه حقيقت از پوشش باطل خلاص مىشد، زبان معاندينى كه حق را بهانه عناد خويش كردهاند، قطع مىشد.
«و لكن يؤخذ من هذا ضغث، و من هذا ضغث، فيمزجان فهنا لك يستولي الشّيطان على أوليائه، و ينجوا الّذين سبقت لهم من اللّه الحسنى» لكن اينها مقدارى از حق را با اندكى از باطل ممزوج و مختلط ميكنند، و بدين گونه شيطان بر يارانش مستولى مىگردد، امّا آنهائى كه مصداق «سبقت لهم من اللّه الحسنى» هستند نجات مىيابند.
كلمه «حق» در نهج البلاغه به دو طريق استعمال گشته است: يكى حق در برابر ناحق بمعناى «عدل» در برابر «ظلم». ديگر حق بمعناى «صحيح» در برابر باطل بمعناى «ناصحيح».
عدم رعايت و ترك اين دو جهت توسط مردم، منشأ و پيدايش جنگهاى دوران حكومت امير المؤمنين شد.
امير المؤمنين (عليه السلام) پايه حكومت خويش را بر اساس اقامه عدل، و باز گرداندن امور اجتماعى به مجارى اسلامى خويش، بنا نهاد: تقسيم بيت المال بر اساس عدل اسلامى، عزل و نصبها و جنگ و صلحها بر اساس عدل اسلامى و... اما در جامعهاى كه در فراز و نشيب حوادث پس از رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم)، از معيارهاى اسلامى فاصله گرفته، و بدعتهاى خطرناكى در دين انجام يافته است و قوميّت پرستى و باند بازى و باج دادن حكومت به چهرهها و شخصيتهاى سرشناس، بعنوان يك معيار حكومتى پذيرفته شده است، اجراى عدلى كه مورد نظر امير المؤمنين (عليه السلام) است، طبعا دشوارىهاى فراوانى در پى خواهد داشت. توقعات و