(بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم) حمد و ستايش بىپايان مر خداوندى را سزا است كه نوع انسان را از قلمرو طبيعت بيرون آورده شعاع ملكوتى خود را در درون آنها فروزان ساخت، پيامبرانى را براى نشان دادن هدف نهايى زندگى كه سعادت ابدى و ورود در ايام اللَّه و تشرف به لقاء اللَّه و بهرهمند شدن از رضوان اللَّه است در ميان ما برانگيخت. عقل و وجدان را عطا فرمود كه به منزله قطبنماى كشتى وجود انسانى در اقيانوس هستى بوده و او را به هدف نهايى رهنمون گردد.
دين مقدس اسلام دو ركن اساسى دارد:
ركن اول آن عبارت است از يك عده اصول و عقايد و اخلاقيات عالى انسانى كه بهترين و شايستهترين بيدار كننده و پرورش دهنده فطرت پاك انسانى است.
ركن دوم احكام و مقرراتى است كه بايستگىها و شايستگىها و مباحات شئون بشرى را چه از نظر مادى و چه از نظر معنوى و خواه از جنبه فردى و خواه در قلمرو اجتماعى بيان مىكند.
در اوائل ظهور اسلام تقسيم بندى فوق بعنوان دو يا چند علم جداگانه مطرح نبوده است، اين انقسام بتدريج و با گسترش جوامع اسلامى نمودار شده، رفته رفته هر مجموعه متشكلى از مسائل عنوان علم مخصوصى به خود گرفته است، مانند كلام يا معارف اسلامى بطور عموم، علم اخلاق، و اصول فقه و فقه.
چگونگى سرگذشت علوم اسلامى پيش از ارتباط مسلمين با جوامع ديگر و پس از آن داستان مفصلى است كه احتياج به تأليف مجلداتى دارد، و گروهى از فضلاى اسلامى و بعضى از مستشرقين در اين باره با تفصيل سخن گفتهاند با گذشت زمانها عموم فرهنگ اسلامى مخصوصا اصول فقه و فقه كه مورد ابتلاى مستقيم مردم بوده است گسترش و عمق بيشترى پيدا كرده است، اين گسترش و عمق معلول باز بودن سيستم فرهنگ اسلامى بوده است كه ذاتا محدوديت ندارد.
مخصوصا فقه اسلامى در پرتو تشيع جلوه مخصوصى در تاريخ فقه و حقوق اسلامى داشته است كه از جهات فراوانى همه جانبهتر و دقيقتر از ساير سيستمهاى فقاهى و حقوقى تلقى شده است. بارور شدن فقه تشيع در امتداد قرون و اعصار معلول دو مطلب اساسى است كه ما ذيلا بطور اختصار متذكر مىشويم:
1- استعداد ذاتى خود فقه است كه ناشى از اتكاء آن به منابع دائم الجريان «كتاب و سنت و اجماع و عقل، و قواعد كليه متخذه از آنها با باز شدن راه اجتهاد براى هميشه است اين منابع بدانجهت كه انسان شناخته شده و تفسير شده را موضوع تكليف قرار مىدهد همواره دور از فرسودگى بوده ابديت خود را تضمين مىكند به همين جهت بوده است كه از صدر اول اسلام تا كنون هيچ مسألهاى در باره شئون مادى و معنوى بشرى مطرح نشده است مگر اين كه فقه عالم تشيع توانائى پاسخگويى آن را داشته و آن مسأله را بلا تكليف نگذاشته است.
بلى در بعضى از دورانها كه عرضه فقه به اجتماع بطور محدود صورت گرفته، ناشى از تقاضاهاى غير طبيعى بوده است كه مربوط به استعداد ذاتى فقه و مقامات مسئول فقاهت نبوده است.
مطلب دوم لياقت و شايستگى مقامات عالى فقاهت نه متفقهين بوده است كه ما آن را تحت عنوان فقيه متذكر مىشويم:
متصدى اجتهاد در منابع اوليه (كتاب و سنت و اجماع و عقل) براى استخراج احكام و تكاليف عملى فقيه ناميده مىشود، اين احكام و تكاليف شامل همه بايستگىها و شايستگىها و مباحات شئون بشرى مىباشد، بدين جهت فقه همواره احتياج به فرا گرفتن علومى داشته است كه با بيان حكم در باره موضوعات گوناگون وابستگى دارد. هر كس كه داراى توانائى فوق بوده باشد مجتهد و فقيه ناميده مىشود، مسلم است كه در امتداد تاريخ اسلامى افراد فراوانى توانستهاند اين قدرت را بدست بياورند، اگر چه بدست آوردن اين توانائى با اختلاف در تتبع و استعداد و قريحه اشخاص مختلف مىباشد. ولى براى حيازت مقام مرجعيت و فتوا به اضافه توانائى فوق عدالت و تقوا در درجه بسيار عالى شرط است، و مطابق مضمون روايت ذيل كه صحت مضمونش مورد استناد فقهاى عظام است «و اما من الفقهاء من كان صائنا لنفسه مخالفا لهواه مطيعا لأمر مولاه فللعوام ان يقلدوه» آن فقيه مىتواند مقام عالى فتوا و مرجعيت را حيازت كند كه داراى اوصاف مذكوره در روايت فوق بوده باشد، از لطف خداوندى در هر دورهاى از دورانها جهان تشيع از فقهاى داراى اوصاف مذكوره بهرهمند بوده و بدون كوچكترين هوى و هوس وظيفه الهى خود را انجام دادهاند.
آثارى علمى و تاريخ زندگانى پر از كوشش و مجاهدات اين رادمردان الهى را مىتوان در كتابهائى از قبيل روضات الجنات و اعيان الشيعة و الذريعه كه مىتوان گفت: تنها به مقدارى از تاريخ زندگى و آثار علمى اين علماى ربانى اشاره مىكنند مطالعه كرد، شهداء الفضيله مرحوم علامه امينى نيز مىتواند نمونهاى از فداكارىها و خلوص نيت آنان بوده باشد. آن چه كه با اندك مطالعه در روش فقاهى فقهاء مىتوان بدست آورد اينست كه تا كنون هيچ كس نمىتواند سراغ بدهد كه در فلان تاريخ فلان فقيه با علم به خلاف واقع و از روى هوى و هوس فتوائى داده است، البته شماره معصومين معين است و معناى مذهب مخطئه هم اين است كه بعضى از فتاواى فقهاء ممكن است خلاف احكام واقعيه بوده باشد، اما اين خلاف واقع انحرافى از روش فقاهى واقعى كه هدف و وظيفه فقيه است شمرده نمىشود، فقيه مسئول كه مقام مرجعيت را حيازت كرده است نمىتواند تمايل شخصى خود را در فتوا دخالت بدهد. اين مسأله تا كنون مورد يقين همه فقها و جوامع اسلامى بوده است.
كتاب منابع فقه. مجموعه دروسى است كه در انجمن اسلامى مهندسين در باره چند مسأله مطرح شده است اين بررسىها نه به عنوان فتوا و نه بعنوان آخرين حد بحث در مسائل مزبوره مىباشد، بلكه چنانكه هدف آقايان فضلاى مهندسين بوده است مباحث كتاب بعنوان روشن شدن اجمالى منابعى است كه در باره مسائل مزبوره وجود دارد، و اما مباحث نهايى كه بيشتر و از نظر كيفيت فنىتر بوده باشد در كتب اختصاصى كه مآخذ عالم فقاهت است مورد بهره بردارى قرار مىگيرد.
فائده اين گونه بررسىهاى فقاهى اينست كه ابهام انگيز بودن مسائلى را كه امروزه با دگرگون شدن روابط اجتماعات و بروز رويدادهاى گوناگون از نظر فقه اسلام جلوهگر مىشود برطرف مىكند.
توسعه و تعليم قلمرو فقه كه خود استعداد ذاتى فقه نشان مىدهد يك وظيفه لازم براى دانشپژوهانى است كه مىتوانند از عهده اين كار برآيند چنين افرادى در جامعه اسلامى كه نيستند و هم اكنون در حوزههاى علمى نجف و قم و مشهد مقدس اين گونه بررسىها رايج شده و اميدواريم گامهاى مؤثرى در اين راه برداشته شود.
محمد تقى جعفرى
طهارت اهل كتاب ظروف زكات قاعده لا ضرر و لا ضرار ذبائح اهل كتاب
(بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم) در فقه اسلامى، اصل اولى، در موضوعات، از دو جهت طهارت است:
طهارت از نظر حكم اولى.
طهارت از نظر موضوع خارجى.
معناى طهارت از نظر حكم اولى اينست كه اگر فقيه از نظر ادله و مدارك نتوانست حكم موضوعى را از جنبه طهارت و نجاست بفهمد، مدارك قاطعانه مىگويند موضوع مفروض محكوم به طهارت است، اين مدارك بطور عمده بر دو نوع است:
نوع اول ادلهايست كه بطور مستقيم به طهارت اشياء حاكم است مانند «كل شىء طاهر حتى تعلم انه قذر.» (هر شيئى پاك است مگر اين كه بدانى كه پليد است) از اين گونه مدارك