میرزا جواد آقا ملکی مردی از ملکوت

احمد لقمانی

نسخه متنی -صفحه : 140/ 34
نمايش فراداده

طلبه وارد شد و پس از به جاى آوردن مراسم احترام و اندكى جلوس برخاست و حجره را ترك گفت.

در بين راه علّت اين ديدار آن هم از سوى ايشان و رفتن به حجره يكى از طلبه‏ها را پرسيدم، در پاسخ فرمودند: شب گذشته هنگام سحر، فيوضاتى بر من افاضه شد كه فهميدم از ناحيه خودم نيست و چون توجه كردم، ديدم اين آقاى طلبه به تهجّد برخاسته و در نماز شبش به من دعا مىكند و اين فيوضات، اثر دعاى اوست. اين بود كه به خاطر سپاسگزارى از عنايتش به ديدارش رفتم».(1)

آرى اينان از آن رادمردان خدايى هستند كه پرده‏ها را برداشته، از اسرار اطلاع دارند.


  • سرّ خدا كه عارف سالك به كس نگفت در حيرتم كه باده فروش از كجا شنيد

  • در حيرتم كه باده فروش از كجا شنيد در حيرتم كه باده فروش از كجا شنيد

(2)

برق عشق آمد و بر خرمن جان آتش زد

استاد فرزانه حاج ميرزا جواد آقا درباره رسيدن به بلنداى تكامل نفس، آرامش روان و كسب معارف مىگويد:

«شيخى عارف و كامل بود كه مانند او در تهذيب و معرفت نديده بودم. روزى از او پرسيدم كه در اصلاح نفس و جلب معارف، چه عملى را به تجربه رسانده‏اى؟

(1). رساله لقاءاللّه‏، مقدمه، ص هـ.

(2). حافظ، ديوان.