در كنار حضرت ولى عصر(عج)
يكى از شاگردان حاج ميرزا جوادآقا، جناب حجةالاسلام حاج سيد جعفر شاهرودى، چنين نقل مىكند: «شبى، در شاهرود، در خواب ديدم كه گويا حضرت صاحب الامر (عليه السلام) با جماعتى در صحرا به نماز جماعت ايستاده است. نزديك رفتم تا جمال حضرت (عليه السلام) را زيارت كنم و بر دست مباركش بوسه زنم. چون جلو رفتم شيخ بزرگوارى را ديدم كه در كنار آن حضرت ايستاده، آثار جمال، وقار و بزرگوارى از سيمايش پيداست.وقتى بيدار شدم درباره آن شيخ فكر كرده، از خود پرسيدم: او كيست كه تا اين اندازه به امام عصر ـ ارواح من سواه فداه ـ نزديك است؟ براى يافتنش به مشهد و تهران رفتم، ولى او را نديدم. سرانجام به قم مشرّف شدم، ناگاه او را در يكى از حجرههاى مدرسه فيضيه مشغول تدريس يافتم. آن بزرگوار با من بسيار ملاطفت كرد و فرمود: كى آمدى؟! گويا مرا شناخته و از قضيّه كاملاً آگاه بود.از آن پس در كنارش مانده، همراه او بودم. هر چه مىگذشت او را چنان مىديدم كه ديده بودم و مىخواستم».(1)يكى از كسانى كه خود، ميرزا جواد ملكى را زيارت كرده، از روح بلند و الهى او بهره برده است، مىگويد:«حاج ميرزا جواد آقا روزى پس از پايان درس، عازم حجره يكى از طلبههاى مدرسه دارالشفاء شد. من نيز خدمتش بودم. به حجره آن(1). گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 232 و 233.